۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

آغاز فروپاشی یا چرخه سرمایه داری؟

جنبش وال استریت در انسان شناسی و فرهنگ(13)
نشست در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
     «من حاضرم بیکار شوم به شرط اینکه حرف بزنم»، این شعار یکی از معترضان جنبش وال استریت است. جنبشی که مدتی است با فراخوانی از یک نشریه کانادایی در امریکا آغاز و در مدتی کوتاه بیش از 1400 شهر امریکا و دیگر پایتخت های کشورهای صنعتی را دستخوش التهاب کرده است. نظر به اهمیت این جنبش و نقش آن در تغییرات ساختاری جهان، بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشستی را پیرامون این جنبش ترتیب داد. در این نشست ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران درباره «فروپاشی سرمایه داری مالی»، فواد ایزدی، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه: درباره «اصلاحات در غرب تا کجا» و حسین کچوئیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره «جنبش وال استریت: آغاز پایان امریکا؟!» سخنانی ایراد کردند. آنچه می خوانید تقریری از سخنان بیان شده در این نشست است.
    ناصر فکوهی به عنوان نخستین سخنران این نشست با اشاره به این نکته که صحبتی که ما در اینجا داریم نه از دید یک سیاستمدار بلکه از یک نگاه بی طرفانه و علمی است: گفت: تحلیلی این روزها از سوی گروه های مختلفی بیان شده و مبنا و مفهومش فروپاشی نظام سرمایه داری است، اما من این تحلیل را نمی پذیرم و فکر نمی کنم ما شاهد فروپاشی نظام سرمایه داری باشیم.
 
وی با بیان این مطلب که نظام سرمایه داری قدمتی 500 ساله دارد، افزود: این نظام مکانیزم هایی را ایجاد کرده که به تدریج دیگر مکانیزم های اقتصادی و اجتماعی را از راه به در کرده است. این گفته به این معنا نیست که نظام سرمایه داری نظام ایده آل یا نظام خوبی است، معنایش این است که این نظام دارای مکانیزم های قوی ای است که در جهان جا افتاده و تغییر این نظام اگر اتفاق بیفتد به شکل تدریجی خواهد بود مانند راهی که در کشورهای غربی نظیر اسکاندیناوی دنبال کرده اند. این استاد دانشگاه تهران رفتن به سمت نوعی از سرمایه داری که به امر اجتماعی و سرمایه اجتماعی اهمیت می دهد را در همین مقوله ارزیابی و اظهار کرد: رفتن به سمت دولت های رفاه راهی است که در برابر بحران ها می توان به آن رسید در حالی که راه انقلابی رسیدن به یک سوسیالیسم اتوپیایی در قرن بیستم شکست خود را نشان داده است. وی ادامه داد: نوعی اراده گرایی در قرن بیستم وجود داشت که سرمایه داری را با سوسیالیسم جایگزین کنند، اما این امر اغلب به سیستم های بدتری از قبیل توتالیتاریسم های سوسیالیستی و کمونیستی منجر شد که نمونه های آن را در شوروی و کشورهای موسوم به کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی شاهد بودیم و هنوز هم بقایای آن را مشاهده می کنیم. این کشورها نه از لحاظ اقتصادی و نه از لحاظ سیاسی می توانند الگو باشند. در واقع این کشورها بدترین ویژگی های سرمایه داری را با بدترین چیزهای غیرسرمایه داری ترکیب کرده اند. این همه حاصل یک اراده گرایی انقلابی بود که تلاش می کرد تئوری های قرن نوزدهم را در وجه اقتصادی آن به تئوری های حکومتی تبدیل کند اما چنین چیزی امکانپذیر نشد. فکوهی با اشاره به اینکه چشم انداز محسوسی برای از بین رفتن سرمایه داری به عنوان یک نظام اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد، گفت: آنچه وجود دارد و واقعا محسوس است مساله سرمایه داری مالی به عنوان یکی از بخش های سرمایه داری است که روی پول به عنوان کالاو چیزی که از طریق مبادله آن تولید ثروت شود، متمرکز است. وی افزود: سرمایه داری مالی از ابتدای انقلاب صنعتی در قالب بورس های کالایی و... وجود داشت. اما پس از جنگ جهانی دوم در زمان تشکیل کنفرانس برتون وودز دو گرایش مطرح شد. نخستین گرایش از سوی امریکا بود و بر این رویه تاکید داشت که بازار جهانی را به شکل مالی بسازد و سیستم های جهان شمول اقتصادی ایجاد کند. بر این مبنا طلابه عنوان کالای مرجع، خارج شد و دلار جای آن را گرفت. در مقابل نظریه ای از سوی کینز مطرح شد که بشدت مخالف جهانی شدن اقتصاد بود. دلیل او این بود که سیستم مورد نظر امریکا با شرایطی برخورد می کند که غیرقابل مدیریت خواهد بود و الان همین اتفاق افتاده است. نویسنده کتاب «در هزارتوهای نظم جهانی: گفتارهایی در مسائل کنونی توسعه اقتصادی و سیاسی» تصریح کرد: از آن زمان تاکنون ما با شرایط متناقضی روبرو هستیم که تاکنون ادامه پیدا کرده است. کشوری مانند امریکا را داریم که از یک طرف به عنوان مقروض ترین کشور جهان شناخته می شود از طرف دیگر قدرت نظامی اول جهان است. این دو عامل حالت متعادل کننده دارند یعنی زمانی که امریکا به لحاظ اقتصادی نتوانسته است غلبه پیدا کند، با اهرم نظامی آن را جبران کرده است. وی این موقعیت را خطرناک خواند و گفت: آنچه از این سیستم در 50 سال درآمده است، سرمایه داری مالی از طریق بورس ها نبود بلکه در این سیستم پول به یک معیار در روابط اقتصادی تبدیل شد و این امکان به وجود آمد که بین بازارهای رسمی و قانونی و بازارهای غیررسمی امکان عملی پیوند به وجود بیاید. این استاد دانشگاه تهران اقتصاد رسمی را در شکل ساده آن اقتصاد ثبت شده خواند و افزود: اقتصادهای ثبت نشده شامل اشکال گسترده از تقلب های مالیاتی تا تمام سیستم های جنایتکارانه است. اقتصاد غیررسمی برای اینکه بتواند با اقتصاد رسمی ارتباط برقرار کند باید از فرآیند پول شویی استفاده کند. این فرآیندها فسادهای گسترده را هم در عرصه رسمی و هم در عرصه غیررسمی ایجاد می کند. اگر سرمایه داری مالی به این شکل در جهان وجود نداشت یک دیکتاتوری مانند قذافی نمی توانست ظهور کند. سرمایه ای که قذافی در خارج از کشور جمع کرده حدود 200 میلیارد دلار بود. یعنی این مقدار از پول یک دولت ملی از آن دولت خارج شده بود. وی با اشاره به اینکه در امریکا برخلاف کشورهای دیگر به جای دولت، وال استریت هدف معترضان است، اظهار کرد: در طول سال های اخیر بویژه زمانی که اوباما با شعار تغییر بر سر کار آمد، این امر مشخص شد که آنچه در دنیا اتفاق می افتد این است که دولت های ملی به زیر سلطه سرمایه داری می روند به شکلی که این دولت از کارکرد اصلی خود که مدیریت جامعه است، دور می شود. نویسنده کتاب «انسان شناسی» تهدید امریکا به قطع کمک مالی به یونسکو، پس از رای به عضویت فلسطین در این سازمان را در همین راستا ارزیابی کرد و گفت: کلید این امر در سرمایه داری مالی است که در آن سرمایه های صهیونیستی حضور گسترده یی دارند. وی سیستم مالی کنونی و جهانی شدن را یک فرآیند برگشت ناپذیر دانست و اظهار کرد: امروز در سطح زندگی و ساختارها از این سیستم تبعیت می کنند هرچند که این نهادها غیرقابل کنترل بوده و در یک عدم شفافیت به سر می برند و دغدغه اجتماعی ندارند. امسال وقتی بحران مالی اتفاق افتاد بحث های زیادی مطرح شد، بسیاری این بحران را طبیعی دانسته و برخی معتقد بودند که کیسه های بورس این بحران را بدون توجه به پیامدهای اجتماعی آن، برای سود بیشتر ایجاد کرده اند. ما الان با موقعیتی مواجه شده ایم که کشوری در موقعیت یک بدهکار قرار می گیرد و حال اگر اعلام ورشکستگی کند چه باید کرد؟ آیا می توان با آن مانند یک فرد برخورد کرد. این به نظرم مرز سرمایه داری مالی است و بعد از این به نظرم قضایا ممکن است به سمت نظامی شدن شدید و جنگ پیش برود، چنانچه در برخی کشورها اتفاق افتاده است.
    مگر اینکه ما به سمت عقلانیت پیش برویم و سیستم مقررات گذاری برای بازارها به وجود بیاید و بهشت های مالیاتی از بین برود. بدون این بهشت ها هیچ دیکتاتوری نمی تواند پول های خود را در بانکی بگذارد. فکوهی با اشاره به نمونه ایران گفت: در ایران گرایش نئولیبرالی در کشور شایع شده و اهرم های نظارتی مثل سازمان برنامه منحل شده اند که به نظر من کار بسیار غلطی است. در کنار آن گسترش بانک ها به شکل قارچ وار را داریم. این امر گویای این است که ما در راهی قدم می گذاریم که رفته شده است. ما نباید بگذاریم که سرمایه مالی بر کشور سیطره بگذارد چون تولید را نابود می کند و تنها چیزی که باقی می ماند فشاری است که روی سیستم می گذارد و آن را به سمت فساد می کشاند.
  
  
    خلا ایدئولوژیک پاشنه آشیل جنبش وال استریت
    کچوئیان در ادامه سخنان فکوهی گفت: در تحلیل این وقایع نگاه های حداکثری معتقد است این جنبش منجر به فروپاشی غرب می شود و نگاه حداقلی آن را یکی از چرخه های سرمایه داری برمی شمارد. همه قبول دارند که این جنبش خلاهای زیادی دارد اما به نظر من همانطور که تلقی عمومی هست یک وضع واقعی و ساختاری وجود دارد که مبین مشکلات جدی ای است و به پایان آن امیدی نیست.
    برخلاف فکوهی، قاعده گذاری را تنها راه حل ندانست و گفت: باید توجه داشت قاعده گذاری بر چه مبنایی انجام می شود و ظرفیت های آن تا چه میزان است. ما در غرب چرخه های بحران را داشتیم که در طول دهه های مختلف اتفاق افتاده اند و در رفع آن شاهد شکل های مختلف سرمایه داری بودیم. این استاد دانشگاه افزود: اگر بخواهیم به شکل خاص روی این جنبش تمرکز کنیم در امریکا و کشورهای دیگر تفاوت های زیادی میان آنها وجود دارد هرچند که نشان دهنده یک اتفاق جهانی است. به نظر من ریشه های این مساله در دهه 80 به اجماع واشنگتن و ظهور ریگان و تاچر و ظهور نومحافظه کاران برمی گردد. این امر منجر به کاهش هزینه های عمومی و غصب کامل دولت توسط بخش خصوصی شد، به این معنا که دولت به ابزار بخش خصوصی تبدیل شد. علاوه بر آن با جهانی شدن و آزاد شدن سرمایه از سیاست، انتقال سرمایه به جهان سوم رابطه بخش خصوصی و دولت را وارونه کرد و دولت را زیردست سرمایه قرار داد. کچوئیان بروز اقتصاد غیرواقعی را از دیگر ریشه های این بحران دانست و ادامه داد: اقتصاد ریگانی و تاچریسم از یک وضع غیرواقعی، اعتبارات و... برای تحریک اقتصاد استفاده کرد و از آن برای خروج از بحران های دهه 70 بهره گرفت که رشدهای بادکنکی در برخی کشورها به همین امر برمی گردد. از همان زمان پیش بینی بحران در اقتصاد غرب می شد و تصور این بود که در دهه 90 این اتفاق می افتد. وی تصریح کرد: در اقتصاد سرمایه، مساله تامین نیاز نیست بلکه به تامین سود می اندیشد و این بحران ها به همین مساله بازمی گردد. در مقابل، کاهش خدمات دولتی در زمان بحران برای خروج از این وضع اتفاق می افتد. اما در جنبش جدید خروج از بحران به سادگی وجود ندارد. کشورهای سرمایه داری به دنبال دموکراسی سازی برای ادغام اقتصادهای کوچک در اقتصاد سرمایه داری هستند. این استاد دانشگاه خلاایدئولوژیک را از مهم ترین نقایص جنبش وال استریت برشمرد و گفت: این جنبش فاقد یک منبع الهام آفرین و نظام مطلوب و تهی بودگی از این حیث است. در این جنبش بر دموکراسی تاکید می شود در حالی که معضل غرب دموکراسی است نه در معنایی که ژیژک و دیگران عنوان کرده اند بلکه در معنای عمیق تری. از دموکراسی چه چیزی قرار است بیرون بیاید وقتی مابه ازایی ندارد. من فکر می کنم این پاشنه آشیل این تحولات است.
  
  
  
    تاکتیک های بهار عربی در جنبش وال استریت
    فواد ایزدی دیگر سخنران این همایش با ذکر این پرسش که آیا ما شاهد پایان امریکا هستیم؟ سخنان خود را آغاز کرد و گفت: پاسخ این پرسش بله و خیر است. کشوری را نمی توان پایان داد. اما می توان گفت که امریکا از یک ابرقدرت در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ است. امریکا به دلیل تفاوت هایی که با شوروی دارد، فرو نمی پاشد اما ممکن است که بحران به حدی برسد که ایالت های جنوبی نفتی تصمیم به جدا شدن بگیرند که این هم فعلامطرح نیست. وی با ذکر عوامل پیدایی وال استریت گفت: چهار ماه پیش در جولای یک مجله کانادایی با گرایش چپ فراخوان این حرکت را در مخالفت با مصرف گرایی داد و تعدادی از گروه های محلی نیویورک از این فراخوان حمایت کرده و روز اول حرکت را 17 سپتامبر همزمان با سالگرد تصویب قانون اساسی امریکا گذاشتند. این استاد دانشگاه آغاز این جنبش را از یک گروه چند صد نفره تا فراگیری آن در هزار و 400 شهر امریکا عنوان کرد و افزود: در سایت این جنبش بر نبود رهبری تاکید شده است. به این معنا که آنها تلاش کرده اند استقلال خود را از گروه های سیاسی مطرح جدا و خود را به عنوان یک جنبش مقاومتی با ایده های مختلف معرفی کنند. هم عقید گی 99 درصد در تحمل نکردن فساد و حرص و ولع یک درصد از دیگر مسائل مطرح شده در این سایت است که تلاش می کنند با بهره گیری از تاکتیک های بهار عربی به شکل مسالمت آمیز اعتراض خود را دنبال کنند. فواد ایزدی در مقایسه جنبش وال استریت با دیگر جنبش های صورت گرفته در امریکا گفت: پیش از این تظاهرات ها و حرکت ها به شکل صنفی، تک موضوعی (جنبش ضدجنگ) و قومی (تظاهرات سیاه پوستان) بود. اما این جنبش نظام را زیر سوال برد. آنها می گویند این سیستم فاسد شده و می خواهند انقلاب کنند. وی در ادامه ضمن تشریح سیستم سیاسی در امریکا، سیاستمداران، اتاق های فکر و رسانه ها را تحت سلطه نهادهای اقتصادی برشمرد و گفت: رسانه ها به دلیل خصوصی بودن در امریکا نیازمند آگهی هستند و این امر آنها را وابسته می کند، سیاستمداران نیز به واسطه تبلیغات انتخاباتی و اتاق های فکر به دلیل تامین بودجه خود ناچارند منافع یک درصد سرمایه دار را تامین کنند.
      
 روزنامه اعتماد، شماره 2305 به تاریخ 17/8/90، صفحه 10 (اندیشه)

0 نظرات: