درباره سایت

آرشیو چپ سایتی است که سعی دارد بدون اینکه به سمت گرایشی حرکت کند تمام منابع و بزرگان و نظریه های تاریخ چپ را از سایت های مختلف جمع آوری کرده و تحت یک مجموعه دسته بندی شده ارائه دهد

e

اهداف : سایت آرشیو چپ با هدف ابتدا با هدف آموزش و در اختیار گذاشتن منتخب و چکیده ی آثار چپ سعی در گشترش این مجموعه به سایت های طیف چپ خواهد داشت .

MANIFEST

۱۶۲ سال از صدور مانيفست مى گذرد. طى اين زمان دراز، هزاران چاپ به زبان هاى مختلف از آن منتشر شده است. چنين به نظر مى رسد كه اين متن با كليهء زمان ها همراه بوده، كنار گذاشته نشده، به تاريخ سپرده نشده و همواره الهام بخش نسل هاى پياپى بوده است. و اين در حالى ست كه مى دانيم مانيفست در ميانهء قرن نوزدهم نوشته شده و نقطهء عزيمتش وضعيت سرمايه دارى نوپاى آن روزها ست و نيز اينكه سرمايه دارى ابتدا در چارچوب ملى شكل گرفته و سپس به شيوهء توليد جهانى...

شعر و موسیقی اعتراض

آرشیو موسیقی چپ جمعه۱۸مهٔ فریدون مشیری :اشکی در گذگاه تاریخ اشکی در گذرگاه تاریخ از همان روزی که دست حضرتِ «قابیل» گشت آلوده به خون حضرتِ «هابیل» از همان روزی که فرزندانِ «آدم» صدر پیغام‌آورانِ حضرتِ باریتعالی زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود. از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند آدمیت مرده بود.

قسمت تاریخ چپ ایران

تیرباران بر روی تپه های اوین در اواسط اسفندماه ۱۳۵۳ به زندان اوین برده می‌شود و در شبانگاه۲۹ فروردین ۱۳۵۴ همراه با ۶ نفر از رفقای گروه و ۲ نفر از زندانیان مجاهد در تپه‌های اوین توسط مأمورین ساواک و شکنجه‌گران زندان اوین تیرباران می‌گردد. شش فدایی، حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده، عباس سورکی. و دو مجاهد مصطفی جوان خوشدل، کاظم ذوالانوار همراه با بیژن جزنی تیرباران شدند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

اول ماه می – ولادیمیر ایلیچ لنین

اول ماه می
ولادیمیر ایلیچ لنین
رفقای کارگر!
اول ماه می (May Day ) در راه است، روزی که کارگران تمام سرزمین ها بیداری شدن شان را برای تشکیل یک زندگی طبقاتی ، همبستگی آنها در جهت مبارزه بر علیه تمامی اجبارها و تهدیدها و بیداد و ستم انسان بر انسان، مبارزه برای رهایی میلیون ها زحمتکشان سخت کوش از گرسنگی، فقر، و تحقیر را جشن میگیرند. در این نبرد عظیم دو جهان در مقابل یکدیگر می ایستند: یکی جهانِ سرمایه ودیگری جهانِ کار، یکی جهانِ استثمار و بردگی و دیگری جهانِ آزادی و برادری.

در یک سو مُشتی از ثروتمندان خون آشام ایستاده اند. آنها کارخانه ها و تولیدی ها، ابزار آلات و لوازمات ماشینی را به کنترل و تملک خود در آورده اند، میلیونها هکتار از زمین و پول های هنگفت را تبدیل به املاک خصوصی خود تبدیل نموده اند. آنان از دولت و ارتش نوکرانی برای خویش درست نموده اند، سگ هایی تعلیم دیده وفادار نسبت به دارایی که آنان تلنبار کرده اند.
در سوی دیگر میلیون ها نفر از ثروت محروم شدگان قرار دارند. کسانی که مجبورشان کرده اند تا به افراد ثروتمند برای اجازه کار التماس کنند تا که برایشان کار کنند. با کارشان آنها تمام ثروت ها را خلق میکنند؛ در حالیکه خودسان در تمام طول عمرشان مجبورند برای یک تکه نان خشک مشقت بکشند، برای اینکه کاری به آنها داده شود مثل صدقه گرفتن باید التماس کنند، عصاره جانشان بوسیله کار پرزحمت کمر شکن کشیده شود، و در کلبه های محقر در روستاها یا در انبار زمین ساختمان ها و اتاق های زیر شیروانی در شهرهای بزرگ گرسنگی بکشند.
اما امروز این زحمتکشان محروم شده از ثروت به ثروتمندان و استثمارکنندگان اعلان جنگ داده اند. کارگران تمام سرزمین ها برای رهایی کار از دستمزد بردگی، از فقر و فقدان می رزمند. آنان برای رسیدن به یک سیستم اجتماعی یی نبرد میکنند که در آن ثروت خلق شده بوسیله کار مشترک در جهت منافع نه یک مشت افراد ثروتمند ، بلکه در راستای منافع تمامی آنانی که کار میکنند صرف شود. آنان میخواهند کارخانه ها، کارگاه های تولیدی، ابزار و ماشین آلات کار، دارایی های مشترک تمام زحمتکشان باشند. آنان میخواهند از طبقه بندی شدن به فقیر و ثروتمند خلاص شوند، میخواهند ثمره کار به جیب خود کارگران برود، و تمام دست آوردهای فکری بشر، تمام توسعه ها در جهت شیوه های کار کردن، برای ارتقاء تعداد کثیری از انسان هایی که کار میکننند باشد، و نه بعنوان روش هایی برای ستم بر آنان مورد استفاده قرار گیرند.
پیکار عظیم کار علیه سرمایه برای تمام کارگران کشورها هزینه هایی به بهای فداکاری های شجاعانه در این مسیر در برداشته است. آنان بابت برخوداری از حقِ یک زندگی بهتر و آزادی واقعی رودهایی از روان ساخته اند. آنانی که برای پیشبرد جنبش کارگری مبارزه میکنند توسط دولتها در معرض خطرِ آزارو اذیت، و شکنجه آشکار نشده قرار گرفتند. اما با وجود تمام آزار و شکنجه ها همبستگی کارگران جهان در حال رشد و قدرتمند شدن است. کارگران در احزاب سوسیالیستی هرچه بیشتر دوستانه با هم متحد میشوند، هواداران این احزاب متشکل در حال ارتقاء به میلیونها نفر میباشند که با استواری، قدم به قدم، در جهت پیروزی کامل بر طبقه سرمایه دار استثمار کننده جنبش کارگری را به جلو میبرند.
پرولتاریای روسیه ، نیز، برای داشتن یک زندگی بهتر بیدار گردیده است. آن نیز به پیکار عظیم پیوسته است. گذشت آن روزهایی که کارگر ما مطیع وار برده میشدند، نه راه گریزی از وضعیتی که هر گونه آزادی عمل در آن سلب شده بود و تمام حرکاتش تحت کنترل بود میدید، نه سوسویی از روشنایی در زندگی تلخ خود. سوسیالیسم به او راه برون رفت را نشان داد، هزاران هزار مبارز برای گرفتن پرچم های سرخ هجوم آورده اند، درست مثل ستاره راهنمای مسیر راه. اعتصاب به کارگران قدرت اتحاد را نشان داده است، به آنها آموخته است که حمله را با حمله پاسخ دهند، ثابت کرده است چگونه یک تشکلِ کارگری سازمان یافته می تواند برای سرمایه ترسناک باشد. کارگران مشاهده نموده اند که از قَبَل کار آنان است که سرمایه داران و دولتها زنده هستند و فربه میشوند. کارگران با روحیه ایی که از مبارزه متحدانه کسب نموده اند آتش خشم شان شعله ور شده، با الهام گرفتن برای آزادی و برای سوسیالیسم. کارگران تشخیص داده اند که حکومت مطلق امپراطوری تزار چه حکومت تاریک و مخوفی از زورگویی مطلق است. کارگران برای مبارزه طبقاتی شان نیاز به آزادی دارند، اما دولت تزار دست و پای آنها را می بندد. کارگران به آزادی برای تشکیل جلسات گروهی، به آزادی برای سازماندهی تشکل شان، به آزادی برای درج روزنامه ها و کتاب ها دارند، اما دولت تزار با گیرانداختن آنها، زندانی کردنی آنها، و با زور سرنیزه، هر گونه تلاش برای آزادی را در هم میشکند. فریادِ مرگ بر حکومت مطلقه!” هر نقطه از روسیه را در نوردیده، اغلب در خیابانها بیشتر و بیشتر ، و در گردهم آیی های عظیم کارگران نیز شنیده شده است. تابستان گذشته دهها هزار نفر از کارگران در جنوب روسیه برای نبرد برای یک زندگی بهتر ، برای رها شدن از ظلم و ستم اعمال شده از جانب پلیس به پاخاست. بورژازی(سرمایه داری) و دولت از دیدن ارتش سرسخت کارگران که در یک اعتصاب که زندگی صنعتی در شهرهای بزرگ را متوقف ساخت برخود لرزید. گروه های مبارز جنبش کارگری مورد اصابت گلوله های سربازهایی که حکومت تزار برای مقابله با دشمن داخلی گسیل داشته بود قرار گرفتند و کشته شدند.
اما نیرویی که بتواند این دشمن داخلی که طبقه حاکم و دولت تنها با نیروی کار آن زنده هستند را شکست دهد وجود ندارد. هیچ نیرویی بر روی کره زمین که بتواند میلیونها کارگر را شکست دهد وجود ندارد، کارگرانی که بیشتر و بیشتر رشد آگاهی طبقاتی کسب نموده و بیشتر و بیشتر متحد وسازمانیافته میشوند. هر شکستی که کارگران به طبقه حاکم و دولت تحمیل کنند نیروهای مبارز بیشتری را جذب جنبش نموده، جمعیت وسیع تری را به روی زندگی جدید بیدار نموده و آنان را آماده مبارزه ات تازه نفس می نمایند.
و رویدادهایی که در حال حاضر در حال روسیه از سر میگذراند بشکلی هستند که این بیداری ی خیل عظیم کارگر را ملزم به حتی سریع تر و گسترده تر شدن آن می نماید، و ما بایستی بیشترین تلاشهای ممکن را برای متحد ساختن صفوف طبقه کارگر بکار برده و حتی آن را برای مبارزه یی مصمم تر آماده نماییم. این نبرد حتی سبب میگردد تا عقب مانده ترین بخشهای طبقه کارگر نسبت به مسایل و رویدادهای سیاسی جاری علاقه مند واکنش نشان دهد. این نبرد حتی روشن تر و شفاف تر بطور کامل گندیدگی فرامین حکومت مطلقه، جنایتکار بودن پلیس بطور کامل و باند مافیایی دستگاه قضایی که برای روسیه تصمصم گیری میکند را به نمایش در میاورد. مردم ما در منزل(روسیه) از سرما و گرسنگی میلرزند – در حالیکه آنان را به یک جنگ بی معنا و ویرانگر برای متحدان خاکهایی که در فرسنگهای دور قرار دارند و توسط نژادهای خارجی در آنجا زندگی میکنند، کشانده اند. مردم ما در ریر فشارهای بردگی سیاسی لِه شده اند – در حالیکه دارند آنانرا به یک جنگ که هدفش برده ساختن سایر مردم میباشد، می کشانند. مردم ما خواهان یک دگرگونی در تصمیم گیری ها در منزل(روسیه) هستند _ درحالیکه چنین خواسته شده که توجه آنها بوسیله غرش سلاح های کشتار جمعی به طرف دیگر دنیا برگردانده شود. اما دولت تزار در قُمار خود ، در برباد دادن جنایتکارانه ثروت ملت و روانه کردن مردان جوان برای کشته شدن در کناره های اقیانوس پاسیفیک، راه دور رفته است. هر جنگی روی مردم فشار وارد میکند، و جنگِ سخت علیه ژاپن تحصیل کرده و آزاد یک فشار رعب آور برای مردم روسیه است. و این فشار در یک زمان به مردم وارد میشود که بنای پلیس استبداد در حال حاضر در زیر منفجر شدن آگاهی طبقه کارگر با ترس و لرز شروع به رفتن از این سو به آن سو نموده است. این جنگ تمام نقاط ضعف دولت را عریان نموده است، این جنگ تمام لباسهای مبدلی که این دولت می پوشیده تا شناخته نشود را پاره میکند، این جنگ تمام بوی تعفن داخلی را افشا میکند؛ این جنگ دیوانگی محض حکومت مطلقه تزار را برای همه آشکار نموده و برای هر فرد سکرات مرگ روسیه ی قدیم را به نمایش میگذارد، روسیه جایی که مردم حق انتخاب آزاد را ندارند، به رسمیت شناخته نشدند، و روحیه آنها تضعیف گردیده، روسیه یی که هنوز در آن زارع بر زمین و فقیر در کنترل پلیس دولت قرار دارد.
روسیه قدیم در حال مُردن است، یک روسیه آزاد دارد میآید تا جای آنرا بگیرد. نیروهای سیاه که ازحکومت مطلقه تزار محافظت میکنند در حال غرق شدن هستند. اما تنها آگاهی مبارزه طبقاتی و سازمان یافتگی طبقه گارگر میتواند مرگ آنان را حتمی سازد. تنها آگاهی مبارزه طبقاتی و سازمان یافتگی طبقه کارگر میتواند پیروزی ی آزادی ی واقعی، نه آزادی ی تقلبی، را برای مردم کسب نماید. تنها طبقه آگاه و سازمان بافته کارگر میتواند هر گونه سعی برای فریب دادن مردم، به قصد محدود نمودن حقوق شان، و تبدیل نمودن مردم بعنوان تنها یک وسیله در دست بورژازی(سرمایه داری) را در نطفه خفه کند.
رفقای کارگر! به ما اجازه دهید سپس با انرژی ی دوچندان شده برای نبردِ قطعی که دَم دست ماست آماده شویم. اجازه دهید صفوف طبقه کارگر سوسیال دموکرات هر چه منسجم تر بهم نزدیک شوند. بگذارید پیام شان هر چه وسیع تر در دشت و صحرا منعکس گردد! بگذارید کمپین خواسته های کارگران همیشه شجاعانه تر ادامه یابد. بگذارید پایکوبی ی روز اول ماه می هزاران مبارز تازه نفس به جنبش ما را تسخیر باشد و نیروهای ما را برای نبرد عظیم برای آزادی تمام مردم، برای آزاد ساختن تمام کسانی که زحمت میکشند از یوغ سرمایه افزون نماید!
زنده باد هشت ساعت در روز!
زنده باد انقلاب سوسیال دموکراسی جهانی
مرگ بر حکومت مطلقه جنایتکار و غارتگر تزار
ترجمه شده از انگلیسی به فارسی: صبا راهی
فروردین ماه ۱۳۹۰
( صبا راهی: خواننده محترم! قصد نداشتم که با وجود نوشته ای بس عمیق و علمی چون نوشته بالا، که آنرا با لذتی وصف ناپذیر در خدمت به جنبش کارگری ایران ترجمه نمودم، نوشته یی که مانند سایر نوشته های ارزشمند لنین میتواند چراغ راه رهایی زحمتکشان و محرومان از یوغ سرمایه و تمام ابزار سرکوب و استثمار آن است، چیزی در حاشیه آن اضافه کنم، اما از آنجایی که امپریالیسم خون آشام بر هر مبارزه و جنبش کارگری که خواهان سرنگونی رژیم ها و ابسته به امپریالیسم باشد، مثل لیبی، تونس، مصر، چنبر انداخته و مزدوران خود را سوار آن مبارزه و جنبش ها میکند، تصمیم گرفتم که نظرم را با شرایط ایران و روسیه در سال ۱۹۰۴ تطبیق دهم تا به ماهیت رژیم وابسته به سرمایه داری جهانی در ایران بیشتر پی برده شود به ویژه نسل جوانی که این رژیم تاریخ را تحریف محض کرده و به خورد آن میدهد. برای ساده تر کردن این موضوع اگر در ترجمه بالا نوشته علمی ارزشمند لنین آموزگار کبیر کارگران و زحمتکشان جهان، هر جا که واژه های حکومت مطلقه تزار یا روسیه را بردارید و جای آن جمهوری اسلامی وابسته به امپریالیسم و ایران را بگذارید عینا توصیف ایران و وضعیت کارگران در ایران میباشد. درست مانند رفتاری که رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ۳۲ سال است به کمک تمام جناح ها ومعماران ابزار سرکوبش، به کمک مشاوران ضدکارگریآن یعنی حزب توده ضدانقلاب و خائن به کارگران و مردم ایران و فرزند خلفش اکثریت ضدکارگر تا به امروز در حق کارگران و مبارزین جنبش کارگری اعمال میکند، اکثریت منفور ضدکارگری که با رهنمودهایی چون: ” کارگران ایران برای تو دهنی زدن به امپریالیسم باید بیش از هشت ساعت کارکنند، و یا اماما سپاه را به سلاح سنگین مجهز کن، تا قدرت سرکوبگری رژیم برای سرکوب کارگران و جنبش کارگری و هم رزمان آن یعنی جنبش دانشجویی بیشتر گردد. امروزه اکثریتی های منفور و توده ایی های منفورتر از آنان در لباس چپ مستقلظاهر میشوند و در مجامع عمومی توده های مردمرا مقصر بقای حکومت خمینی میدانند که فریب دین کاریاو را خوردند! اینها وقتی که با مبارزات بی امان کارگران و اقشار مختلف مردم رژیم را در حال سرنگونی میبینند بخاطر وحشت از سرنوشتی که در انتظار خود آنها نیز وجود دارد میخواهند با مقصرجلوه دادن مردم و نه امپریالیستها و رسانه هایشو نه نوکران منافع امپریالیستها مثل خود همین اکثریتی ها که به کارگران ایران رهنمود ساعات کار بیشتر میدادند، و خود در همکاری با رژیم برای سرکوبی انقلابیون مشغول بودند و فرخ نگهدار جنایتکار نیروهای مبارز را به سلاخی میبرد، باز هم به خادمی بیشتر منافع سرمایهمشغولند! همین ها توده ای و اکثریتی و روشنفکران قاجاری قلم بدست که ملیجک دربار شاه و شیخندکه میخواهند بر سر فاحشه سبز علوی یعنی میرحسین موسوی آب توبه بریزند و از این معمار همدست خمینی یعنی نخست وزیر کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، همان قاتلی که امروز هم کشتار زندانیان سیاسی رژیم را تایید میکندمجددن رهبر دوران طلابی امامبسازند! در ترجمه بالا سطری که روسیه را به جنگ میبرد عینا توصیف جنگ ضدخلقی ایران و عراق است که امپریالیستها برای سرکوب کردن خلقهای تحت ستم ایران و عراق که در زیر دیکتاتوری صدام و همکارش خمینی تدارک دیدند، جنگی که برای سگ امپریالیسم خمینی جلاد این امکان را فراهم آورد که زندانهای سراسر کشور که از انقلابیون واقعی که متشکل از مبارزین جنبش کارگری، ضدامپریالیستهایی که برای سرنگونی سگ زنجیری امپریالیسم یعنی شاه جلاد به میدان نبرد آمده بودند را توسط جاسوسهای اکثریتی و توده ای شناسایی، تعقیب، دستگیر، و شکنجه و تجاوز و قتل عام نمود، در همان زمانی که میرحسین موسوی بخاطر خدماتش به اسلام و کشتار زندانیان سیاسی ضدامپریالیست در دهه شصت به میرحسین قصاب معروف گردید. ماهیت میرحسین موسوی و جناح او که آگاهانه بدلیل دیدگاه سیاسی ضدکارگری اشان برای کمک به منافع سرمایه داران زالو داخلی و جهانی با نزاعش بر سر رایبا هم قطاری اش خامنه ای جلاد باز هم سد راه مبارزه کارگران میگردد به وِیژه در دو سال اخیر که مبارزات جنبش کارگری ایران میرفت که با جنبش عظیم دانشجویی پیوند بخورد ، که با خواندن ترجمه بالا و تطبیق آن با شرایط ایران ملموس تر میگردد. و باز هم همین امر یکی دیگر از نشانه های وابستگی رژیم جمهوری اسلامی به امپریالیسم و به ویژه امپریالیسم آمریکا و انگلیس میباشد که به روی ضدامپریالیستها، آنهم در زندان جایی که هیچ گونه وسایل دفاع در اختیار ندارند گروه گروه چه در سلولهایشان و زندانها که به آتش شان میکشند و چه به جوخه های اعدام میبرند. آیا هیچ رژیم غیر وابسته به سرمایه داری جهانی، که تازه خودش را هم ضدامپریالیسم یا همان واژه ارتجاعی شان استکبار جهانیبداند و نیروهای مبارز ضدامپریالیست چه راست و چه چپ را به مسلخ برد؟ شاید بگویند که بخاطر اسلاماین کشتار انجام شد و میشود! همانی که خمینی جلاد مدام تکرار میکرد که مملکت ایران صاحب دارد و صاحب آن هم امام زمان است! که در اینصورت باید گفت که اگر صاحب ملت این امام زمان بی پدر استبه چنین دولت و گور صاحبش باید رید! که نیروهای انقلابی که برای رهایی از سلطه و یوغ سرمایه داری جهانی مبارزه میکرده و میکنند را میگیرد و می بندد و به قتل عام میکند تا رفسنجانی ها زالو جنایتکار با میکدن خون کارگران و زحمتکشان روز به روز پروارتر شوند. و بعد برای نسلی که ستارگان راهش را این رژیم در زندانها قتل عام کرد بگوید که کمونیسم بی خدا در شوروی و بلوک شرق فرو ریختو کشور ما خدایی دارد که پدر کارگر و زحمتکش را در میاورد و شیره جان آنها را می مکد و در جام رفسنجانی های زالو میریزد تا روسپی گرانه از سرمایه داری اسلامیکه تن فروشی را جلوی پای زنان و مردان برای امرار معاش شان در ایران قرار داده دفاع کند! اما به راستی بی دلیل نیست که سرمایه داری اینهمه نسب به لنین آموزگار کبیر زحمتکشان دنیا و رهروان تفکر او اینهمه کینه و دشمنی دارد. بی دلیل هم نیست که با شنیدن نام پرشکوه لنین و اعتصابات کارگری خواب از چشم سرمایه داری خون آشام جهانی ربوده میشود! لنین که آنچه را مارکس گفته بود متحقق نمود! سرمایه داری هر روز برای ما پیغمبر و امامیاز ته چاه های ارتجاعش بیرون میکشد، آنرا در شبکه دلال های خبری اش مانند بی بی سی مرتجع قرار میدهد تا خود را توسط نوکران شاه و شیخ ش سوار مبارزات کارگران و زحمتکشان و دانشجویان نماید برای اینکه بتواند توسط این نوکران نیروی کار کارگران را هر چه بیشتر به غارت برده، ثروت ملی سرزمین ها را در جیب سرمایه داران خون آشام داخلی چون رفسنجانی و سرمایه داران جهانی نماید، اما وقتی که به مارکس و لنین، چه گوارا، مسعود احمدزاده، حمید اشرف، مرضیه احمدی اسکویی و صدها هزار رهروان فکری آنان که میرسد، که بوسیله علم و قدم به قدم با دلیل و منطق و سند مسیر رهایی واقعی از یوغ بردگی استثمار را به کارگران و زحمتکشان و محرومان دنیا نشان میدهند میشوند ماجراجوی، خرابکار و تروریست“! و البته انگل هایی هم در جامعه وجود دارند که اسم شان لمپن است و نشخوار اراجیف ارتجاع مطلق که همان امپریالیسم است را در جامعه ترویج میدهند، همان لمپن های نسب قاجار که امروز روشنفکر شده و برای شیرین عبادی و همفکرش گنجی جنایتکار جلسه تشکیل میدهند و رنگ عبای یکی از مکارترین آخوندهایی که بیشترین خدمت را به امپریالیستها در دوران ریاست جمهوری اش نمود یعنی خاتمی روباه را شکلاتی دوست داشتنیمعرفی میکنند، هر بیشتر خدمتگزاری شان را به امپریالیستها به نمایش میگذارند، همین نانی که وای ایران وای ایرانشان گوش ها را کرمیکند! همان هایی که در تحریف تاریخی که رژیم وابسته به سرمایه داری جهانی در ایران براه انداخته همراه میشوند، تحریف تاریخی باز هم با وقاحتی روسپی گرانه موزه ای تاریخی بنا میکند، اسمش را موزه عبرتمیگذارد! عبرت از چه؟ چه کسی باید عبرتبگیرد؟ معلوم نیست! دسته دسته جوانان و نوجوانان را به این موزه که در آن تنها عکس خامنه ای و سایر مرتجعین دیگر که با رژیم شاه جلاد سازش میکردند و یا با آنها همکاری میکردند بر دیوار نصب شده میبرند، تا جنایات ساواک شاه که عکس خود و خانواده غارتگرش را ببینند! در این موزه هیچ عکسی نامی از کمونیستها و مارکسیست ها و مجاهدین و سایر نیروهای مبارز که آتش شعله های خشم کارگران و خلق های تخت ستم رژیم وابسته به امپریالیسم شاه جلاد با مبارزه بی امان شان روشن ساختند خبری نیست! چرا خبری نیست؟ ضدامپریالیستهای سازش ناپذیر تسلیم نشدنی چون مسعود احمدزاده، بهروز دهقانی، احمد رضایی رضا رضایی، همایون کتیرایی و کرامت دانشیان وصدها تن دیگر از ضدامپریالیستهایی که حیوانانهای ساواک شاه جلاد نتوانستند با تمام شکنجه هایی که به آنها اعمال نمودند مقاومت و سازش ناپذیری و تسلیم ناپذیری آنان را در هم شکنند، که حتی بسیاری از آنان در زیر شکنجه حان های شیرین خود را به کارگران و محرومان ایران برای نشان دادن راه واقعی رهایی شان از سلطه امپریالیستها و سگهای زنجیر شاه و شیخ آن فدا نمودند تا رود پر خروش انقلاب را هر چه بیشتر با خون خود آبیاری نمایند. انقلابی که در واقع چپ آنرا با مبارزه بی امان خود بنا نهاده بود و به کمک امپریالیستها در کنفرانس گوادلپ با سوار کردن خمینی مرتجع بر موج انقلاب آنرا ربوده و مارک اسلامیهم به آن زدند! بسیار طبیعی ست که نسل امروز با دیدن عکسهای آن بی شمار کمونیستها و سایر مبارزین ضدامپریالیست مقاوم و سازش ناپذیر و تسلیم نشدنی از این رژیم می پرسند پس اینها که اینهمه دلسوز آگاه زحمتکشان و دسترنج به غارت رفته آنها و منابع سرزمین ایران بودند که حتی زیر شکنجه های حیوانهای ساواک از جان خود هم گذشتند چه شدند؟ چه بر سرشان آمد؟ اینها که کمونیست بودند پس انقلاب ما چطور اسلامیشد؟ رهروان اینها چه بر سرشان آمد؟ ساواک چه شد؟ اگر ساواک منحلشد پس چه کسانی سازمانی گورهای دسته جمعی خاوران را در سراسر ایران آباد کرد؟ مگر خمینی در بهشت زهرا نگفته بود که این شاه فاسد فقط گورستانها را آباد کرده بود پس چطور خودش هم شده بود یک شاه فاسد؟ و رهروان او هم مثل خامنه ای رفسنجانی میرحسین موسوی و خاتمی و رفسنجانی و هم قطارهایشان هر کدام شده اند یک شاه فاسد؟ امروزه کسانی هستند که هنوز در خَمِ کوچه وابسته نبودن رژیم منفور فعلی هستند. اینها هرگز پاسخ نمیدهند که کشتار زندانیان سیاسی ضدامپریالیست که هنوز هم ادامه دارد در راستای منافع کدام طبقه در ایران و متصل و در ادامه رژیم قبلی صورت گرفته و میگیرد؟ آیا نسل کشی که در زندانهای سراسر ایران در دهه شصت صورت گرفت، نسلی که از قبل شناسایی شده بود،نسلی که ساواک پرونده آنها را داشت، حراست های ادارات، کارخانه ها، مراکز دولتی در دوره ستم شاهی آنها را شناسایی کرده بودند، یعنی رژیم خمینی هنوز سوار ماشین سرکوب نشده بود و باید ماشین سرکوب قبلی این شناسایی را در اختیار او قرار میداد که تمام انقلابیون واقعی ضدامپریالیستهای واقعی را به مسلخ ببرند! به راستی که مرگ بر این رژیم نوکر امپریالیسم با تمام دسته ها و جناح ها و مشاورین ریز و درشت آن که بزرگترین جنایت نابخشودنی آن کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت میباشد! کشتاری که فقط کارگران آگاه متشکل و سازمان یافته یی که حزب خود را خود تشکیل داده اند – نه اینکه برایشان حزب دست ساز بسازند، مثل ژوبین رازانی معروف به منصور حکمت همان فرد مشکوک به همکاری با ساواک که با برنامه یی حزبی ضدکارگر که حافظ منافع بورژازی بود اسم خود را کمونیست از نوع کارگریگذاشت و برای کارگران ایران حزبیساخت که یک زمان هم امپریالیسم آمریکا روی آن سرمایه گذاریکرد،او و حزبش که کاریکاتور حزب توده ی که خودش کاریکاتور یک حزب کمونیستیبود مرد و امروز وارثین افکار بورژایی مواب او جنایات رژیم را از کیسه خلیفه میبخشند و مثل رژیم اسلامی خمینی که برای کارگران خانه کارگربنا کرد تا کارگران به فکر ساختن تشکلهای مستقل غیردولتی خود نباشند، اینها هم اسم خود را حزب کارگر گذاشته اند تا کارگران به فکر ساختن حزب مستقل خود نباشند“- و در دادگاهی خلقی در ایران کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت را دادخواهی نمایند. تنها بیداری هر چه بیشتر کارگران متشکل و سازمان یافته ایران است که شایستگی دادخواهی خون زندانیان سیاسی دهه شصت که کارگر و دانشجو و پرستار و پزشک و مهندس و کارمند و بیکار و محصل و معلم را در برداشت در دادگاه های خلقی ایران را دارد دادگاه هایی که تمام متهمان، از جمله جاسوسان رژیم که انقلابیون را شناسایی میکردند، تا توابین همکار شکنجه گر که زندانیان سیاسی مقاوم را بی مزد شکنجه میکردند تا کسانی که حکم را صادر و اجرا میکردند و خلاصه کلام تمامی آنان که به هر نحوی دستشان به خون انقلابیون ضدامپریالیست آغشته است را محاکمه میکنند. به امید آن روز پرشکوه.)

آمریکا: درس­های اشغال کارخانه­ی ریپابلیک کدامند؟

ین ماه دسامبر اولین سالگرد اشغال کارخانه در و پنجره­سازی ریپابلیک است، مبارزه­ای که توجه کارگران سراسر کشور و جهان را جلب کرد؛ چرا که نماد دشواری­های میلیون­ها نفر در پی بحران اقتصادی و آمادگی آن­ها برای مبارزه بود.

اما حتی حال که اقتصاد روی کاغذ بهبود می­یابد، بیشتر کارگران و صف روزافزون بیکاران این "بهبود" را حس نمی­کنند. بدین­سان ما باید از این فرصت استفاده کنیم و نگاهی به وضعیت امروز کارگران سابق ریپابلیک داشته باشیم و سعی کنیم از این اشغال درس­هایی کسب کنیم برای مبارزات آینده که در دوره­ی پیش رو مسلما ظهور می­کنند.

مزد کارگران: گرهی که نه با دست باز می­شود و نه با دندان!

  1. شورای عالی کار»، مرکب از نمایندگان دولت سرمایه­داری، کارفرمایان و عناصر دست نشانده و بله قربان گوی دولت و کارفرما که نام نماینده­ی کارگران بر آنان نهاده­اند، در آخرین نشست خود مزد حداقل کارگران برای سال 1390 را به میزان 330 هزار و 300 تومان تعيين کرد. این مبلغ بیان­گر نه درصد افزایش اسمی مزد حداقل در سال 1389 است. طبق تصمیمات این زائده­ی دستگاه دولتی، مقرر شد که مزد اسمی کارگرانی که در سال 1389 بیش از مزد حداقل دریافت می­کردند، به میزان شش درصد به علاوه 304 تومان در روز افزایش یابد که مجموعا از نه درصد افزایش اسمی مزد هم کم­تر است. هم­چنین به رغم افزایش چهل و پنج درصدی بودجه­ی سال 1390، افزایش اسمی مزد و حقوق کارکنان دولتی برای سال آینده تنها شش درصد تعیین شده است.

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

افغانستان – گورستان ِ بلند پروازیهای امپریالیستی

در اواسط فوریه، ایالات متحده به همراه خدمه بریتانیایی خود، حمله به شهر مارجاه در استان هلمند افغانستان را آغاز کرد.
این شهر و مناطق اطراف آن برای چندین سال در دست طالبان بوده است. این عملیات که از مدت ها پیش با ریختن اعلامیه ها در سطح شهر اعلام و تبلیغ شده بود، اولین حرکت بزرگ استراتژی جدید ایالات متحده و نیروهای ناتو تحت عنوان ” هجوم” بود که پیرو دستور اوباما در دسامبر ۲۰۰۹، به اجر درآمد.
“هجوم” که در راستای آن ۳۰۰۰۰ نیروی امریکایی و ۵۰۰۰ نیروهای دیگر ناتو به افغانستان اعزام میشوند، تعداد کل نیروهای امریکا و ناتو را حدودا به ۱۰۰۰۰۰ و ۲۰۰۰۰ نفر افزایش خواهد داد که به مقدار قابل توجهی از تعداد سربازان روسی در اواخر سال ۱۹۸۰ بیشتر است (۱) این “هجوم” قرار است که با در نظر داشتن موارد ذیل به شورش پایان دهد :
جدا کردن مردم از شورشیان
تقویت ارتش و پلیس افغانستان

حزب سانترالیست، آری سانترالیسم فرا حزبی، نه

نوشته‌ای از اونوراتو دامِن (Onorato Damen)
مقدمه از سازمان کارگران کمونیست (1) بریتانیا
ما در اینجا یک قسمت از کتاب ِ ” بوردیگا، نقاط قوت و ضعف ِ یک تجربه، در تاریخ چپ ایتالیا ” (2) را ارائه میدهیم که توسط اونوراتو دامن، یکی‌ از معماران اصلی‌ حزب کمونیست انترناسیونالیستی (حکای) (3) که در سال ۱۹۴۳ تاسیس شد، نوشته شده است. تمام متن، راجع به رخداد انشعابیست که در سال ۱۹۵۱ بوقوع پیوست و با تشکیل ”حزب کمونیست انترناسیونال ” (حکان) (4) بوردگیست، که بعضا به خاطر اسم نشریه اصلی‌ این جریان بنام ” پروگراما کمونیستا ”، بدان رجوع میشود، به اوج خود رسید. بنابراین در این نوشته ما به آنها تحت عنوان ”پروگرامیست ها” رجوع میکنیم. نوشتن در بارۀ مطالبی که در گذشته بحث انگیز بوده اند همیشه موضوع دشواریست، از آنجائیکه، موضوعات ِ مسلم فرض شده، برای نسل‌های بعدی خیلی‌ هم روشن نیستند، علی‌ الخصوص برای کسانیکه در خارج از ایتالیا بوده اند. ما تلاش کرده ایم با ذکر چند مطلب بر این مشکل فائق آئیم.

بحران جهانی سرمایه داری - برای مقاومت، باید سازماندهی کنیم !

بیانیه اول ماه مه — گرایش کمونیست انترناسیونالیستی

بحران لاینحل

حدود سه سال، از ترکیدن حباب بازار های مسکن و شکستن توهمات نئو لیبرالی، که رشد, اقتصادی نامحدود را، بر اساس بازی های سوداگرانه مالی، ممکن میدانست ، می گذرد. همانند سونامی، انبوه کوههای, کاغذی سوداگری، اقتصاد واقعی را، که خود در اصل بر آن استوار بود، در خود غرق کرد و به یکی از بدترین بحران ها، در تاریخ سرمایه داری منجر شد. حالا، ایدئولوگ های سرمایه داری به ما می گویند که بدترین ها را پشت سر گذاشته ایم ، ولی ما می توانیم مطمئن باشیم که این شامل طبقه کارگر و یا قشر فقیر جامعه نمی شود. حتی، زیاده ستانی ثروت، از هزاران طریق استثمار شدید، قادر نیست که اکسیژن کافی‌، برای نفس کشیدن نرخ سود، مهیا کند که در سی‌ سال گذشته، با وجود فراز و نشیب ها، کماکان با افت روبرو بوده است.
طبقه سرمایه‌دار جهانی‌، به افت نرخ سود، تا حد زیادی، با حمله جهانی‌ به سطح معیشت طبقه کارگر، واکنش نشان داده است. تشدید غریزه درنده خویی، که همیشه در ژن‌های سرمایه‌ دران یافت میشود، آنها را به سوداگری، بدهکاری‌های کنترل نشده و کاهش دستمزد نسبت به سطح معاش، سوق میدهد.

حمله های جهانی‌ سرمایه‌ داری، پاسخ بین المللی می‌طلبد

یا بدترین مرحله بحران را پشت سر گذاشته ایم؟

پس از گذشت دو سال، هنوز دشوار است که عمق بحران بدهی‌ها را، که در پی‌ ترکیدن حباب سوداگری‌های مالی‌، بوجود آمد، دست کم گرفت. همان طوریکه مارتین ولف در تایمز مالی در تاریخ ۲۷ ژانویه ۲۰۱۰ گزارش داد ؛
”طبق گزارش آوریل ثبات مالی‌ جهانی‌ صندوق بین المللی (ای ام اف)، کل پشتیبانی‌ از سیستم مالی‌ از طرف حکومت‌ها و بانک‌های مرکزی آمریکا، حوزه یورو و بریتانیا به مبلغ ۸۹۵۵ میلیارد دلار سر کشیده که از آن، مبلغ ۱۹۵۰ میلیارد برای حمایت از نقدینگی، ۲۵۲۵ میلیارد برای خرید دارائی‌ها و ۴۴۸۰ میلیارد جهت تضمین ها، استفاده شده است”
این ارقام به ماه آوریل گذشته تعلق دارند. از آن تاریخ به بعد، دولت منابع مالی بیشتری را، به سیستم تزریق کرده است. بطوریکه، برنامه هایی نظیر، سبک کردن های کمّی‌، هزینه‌های دولتی را افزایش داده است. این حجم از بدهی ها، همونطوریکه همه کارشناسان موافقند، در زمان صلح بی‌ سابقه‌ است و نمی‌تواند در سطح جاری به رشد خود ادامه دهد. در طرف دیگر سکّه، سقوط فعالیت‌های اقتصادی ، کسری بودجه‌های دولتی را با مشکل مواجه می‌کند. شماره ویژه تایمز مالی در باره آینده امور مالی‌ در نوامبر گذشته چنین نوشت ؛

صداهايي از خلال مبارزات در يونان

ما در اجنيما اعلاميه ی را منتشر مي سازيم آه بصورت غيرمستقيم از يك گروه در آتن دريافت شده است . و هم اکنون جيزهاي زيادي رباره اين گروه يا نويسندگان ان نمي دانيم اما بصورت آاملاً آسترده اي تا انجايکه بر عليه تبليغات جنگي بورزوازي مبارزه مينماييد انرا مي شناسانيم . چيزي آه در يونان در حال رخ دادن است ، فقط خشونت کسانيکه بدون فكر خود را آنارشيست مي نامند و بر
عليه حضور سرمايه داري در يك مقياس وسيعتر در هر نقطه از جهان مبارزه مي آنند — تا توجه ما را به اين بحران جلب کنند- نيست . اين نسخه در اينجا از زبان فرانسه ترجمه شده است .

بيانيه ي مجمع عمومى آارگران شورشي آتن در ساختمان ازاد هدش (GSEE) (آنفدراسيون عمومي آارگران يوناني)

ما در اينجا تصميم گرفته ايم آه خودمان تاريخمان را بسازيم تا اينكه ديگران تاريخ ما را تعيين آنند .
ما آارگران ساده ، شاغل و بيكار ، موقتى و دائمي ، بومى و مهاجر، صرفا تماشاگران غيرفعال نيستيم بلکه از زمانيكه قتل (الكساندروس Grigoropoulos) در عصرشنبه قبل رخ داد ما در تظاهراتي آه در مقابله با پليس براي تسخير مراکز و اکناف شهر بر پا داشته ايم ، بارها مجبور بوده ايم آه شغل و آارهاي روز مره مان را ترك آنيم آه بتوانيم با محصلين مدارس و دانشجويان دانشگاهي در خيابانها با ساير آارگران در اين مبارزه شرآت جوييم .
ما تصميم گرفتيم آه دفتر (GSSE) (آنفدراسيون عمومي اتحاديه ها)
  • را اشغال آنيم تا انجا را به محلي براي ملاقات آارگران و فضايي باز براي گفتگو تبديل نماييم .
  • بمنطور مقابله با داستانسرا يي هاي آه بوسيله رسانه ها تكرار مي شود همچون اينكه آارگران در اين مبارزات حضور ندارند ويا اينکه در دو سه روز اول طغيان خشم پانصد نفر اوباش متجلي گرديد ، بيان اوباش صفتان يا ديگر داستانهاى عجيب و غريب از تلويزيون جاييكه آارگران بعنوان قربانيان اين برخوردها حضور دارند و يا بروز بحران سرمايه داري در يونان و سراسر دنيا به يک دوره بيكاري منتهي مي شود آه گريبانگير انهاست ، جيزي آه رسانه ها و روسا ان را بعنوان يك پديده خنثي ملاحطه مي آنند .
  • بمنطور نماياندن نقش عمومي بروآراسى در اتحاديه ها در خلال ضعيف آردن اين شورش ها بوسيله آنفدراسيون عمومي آارگران يوناني (GSSE) و اتحاديه آامل ماشين آلات آه براي سالهاي متمادي بمنظور سست کردن مبارزات از ان پشتيبانى آرده است و قدرت مذاآرات و قيمت نيروي آارمان را خرد آرده است تا سيستم استثمار و بردگي مزدي را جاودانه سازد . رفتار (GSSE) در چهارشنبه قبل آشكار بود. (GSSE) برنامه تطاهرات و اعتصابات از بيش تعيين شده را ملغي آرد، در عوض گرد همايي مختصر در ميدان سيناتاآما بطور ناگهاني، شرآت آنندگان را متقاعد ساخت آه از ترس اينكه مبادا بوسيله ويروس قيام الوده شوند به سرعت پراآنده گرداند . باز گشايي اين مكان براى اولين بار به عنوان يك مجمع عمومي آه بوسيله همياري خودمان در خلال قيام ساخته وپرداخته شد نماينگر زماني است آه تا حالا از ان محروم بوده ايم .
  • ساليان دراز ما سرنوشتمان را از هر حيث و نوع در دستهاى آن ناجيان گذاشته ايم و حالا با پايان يافتن ان شان مان را بازمي يابيم ما آارگران مجبور هستيم مسئوليت هايمان را خود به عهده بگيريم و اميدهايمان را در رهبران عاقل يا نمايندآان صالح متوقف آنيم . ما بايد با صداى خودمان صحبت آنيم ، همديگر را ملاقات آنيم ، بحث آنيم ، تصميم بگيريم و براى خودمان بر عليه حملات همه جانبه آه به ما تحمل آرده اند و ما را مجبور آرده اند به ان عمل آنيم .
  • ساختن نطم وبه مقاومت پرداختن تنها راه حل براى گستراندن عقيده خود گرداني و همبستگي آارگري و متد مبارزاتي آميته هاي آارگري و نطم تربيت اجتماعي براي ملغي نمودن بوروآراسي اتحاديه اي مي باشد
براي سالها ما مجبور بوديم آه فقر ، مقاومت منفى و خشونت حين آار را تحمل آنيم . ما عادت آرده بوديم آه شاخصي براي مرگ و اسيبي آه اصطلاحا تصادفات ميشاب دنمان يم ىتعنص . ما عادت آرده بوديم آه جشم هايمان را به روي برادران مهاجرمان آه آشته مي شدند فرو بنديم . ما تلاش داشتيم با دلواپسى ناشي از زندگي خودمان را متقاعد آنيم آه از يك دستمزد آافى برخورداريم آه قادر خواهيم بود آه مالياتمان را بپردازيم و از تكفل يك مستمرى آه شبيه يك رؤياى دور از دسترس مي باشد فارغ شويم .
بدان منطور کاملا ما تلاش مي آنيم آه زندگى هايمان را در دستهاى رؤسا و نمايندگان اتحاديه ها نگذاريم و شورشى هاى متمرد دستگيرشده را در دستهاى دولت و ماشين عدالت ان وا نگذاريم .
آزادى فورى همه بازداشت شدگان و پس گرفتن هزينه هايي آه بر عليه
اتهام خود گرداني بر عليه آارگران زده مي شود
مجمع عمومى اعتصاب عمومى آارگران از ساختمان ازاد شده (GSSE) ساعت ١٨ در ١ سپتامبر ٢٠٠
مجمع عمومى آارآران شورشي
ترجمه از : م .الوند

قتل‌عام امپریالیستی در غزه ادامه دارد

تا اين زمان عمليات اسرائيل “Cast Lead” حدودا 500 كشته به جاي گذاشته است كه خيلى از آنها غير نظامي و 2000 نفر مجروح شده اند و حال نصف انها وخيم مي باشد . سلاخي كم سابقه اي كه در نبردهاي بي بايان خاور ميانه وجود داشته است . عكس العمل درنده خويانه اسرائيل به پرتاب موشك هاي كاتيوشا و قسام به وسيله حماس بعد از 18 ماه انزواي سياسي و اقتصادي همه كس و همه چيز را از روي سنگدلي نابود كرد . موشك هاي برتاب شده مستمسكي شد تا عملياتي را به اجرا بگذارد كه قبلا با جزييات كمي طرح و برنامه ريزي شده بود كه با عزم راسخ و با استفاده از جديد ترين و بيجيده ترين اسلحه ها اجرا شد عمليات در طاهر هيچ بيشنهاد مخصوصي را در بر ندارد اما در واقع اهدافي قديمي و برخي اهداف جديد را نيز در بر دارد :

ایران در تقاطع دو مسیر- طبقه کارگر نمی‌تواند از هیچ یک از جناحهای طبقه حاکم پشتیبانی‌ کند

شکاف در طبقه حاکم ایران

از یک طرف — بخشهایی که کم یا بیش نگاهشان به طرف خانواده آیت الله هاشمی‌ رفسنجانی‌ است ( یکی از ثروتمندترین و با قدرت ترین در کشور) کسی که از محدودیت فعالیتهای اقتصادی اعمال شده توسط تحریمهای بین اللملی خسته شده و خواهان گشایش بیشتر بطرف خارج است . از طرف دیگر آن بخشهائی از بورژوازی که قدرتشان در سالهای اخیر تحکیم شده ، مطلوب به سیاست پرخاشگر احمدی نژاد. پایگاه آنها در بوروکراسی دولتی ، ارتش وپاسداران است.

آمریکای لاتین - بین پوپولیسم و امپریالیسم

به نقل از “چشم انداز های انقلبی” (شماره ۳۸ بهار سال ۲۰۰۶)
ارگان “سازمان کارگران کمونیست”
نویسنده: جاک، مترجم : سعید سالک
درست زمانیکه قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا در جهان در حال پیش رویست، پیروزی و استقرار دولت های “چپ” در چندین کشور آمریکای جنوبی و کارائیب — کشور های زیر گوش آمریکا — مسائل جدیدی برای این کشور بوجود آورده اند. آیا امریکا در حال از دست دادن سیطره خود بر این کشور هاست ؟
بدنبال پیروزی به اصطلح “حزب کارگران” تحت رهبری لوئیز ایگناچیو “لول” ذا سیلوا در برزیل، دفاع موفقیت آمیز چاوز از رژیمش در ونزوئل در رفراندم وسیع سال ۲۰۰۴ در مقابل کودتای تدارک دیده شده توسط آمریکا، بعلوه پیروزی انتخاباتی گوته ایرز در اکوادر ، واسکویز در اوروگوئه ، کرچ نر در آرژانتین ، مورالس در بولیوی و میشل باچلت در شیلی در چند ماه گذشته ، بنظر میرسد که سیمای سیاسی آمریکای لتین در حال تغیر است. پیروزی اوو مورالس در انتخاباتیکه او شدیدا علیه آنچه که به اصطلح “توافق واشنگتن” در به اجرا گذاشتن سیاست های نئو لیبرالیسم معروف گشته ، به پیش برد ، در حقیقت ششمین پیروزی انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکای لتین ، در طول هفت سال گذشته بود.

برای پایان دادن به جنگ باید به نظام مسبب آن‌ پایان داد

در اکثر نقاط جهان، مردم زیادی به تظاهرات ضد جنگ در افغانستان و نیز بر علیه آنها ایکه در گوشه و کنار این کره ارض باعث غارت و ویرانی هستند، خواهند پیوست. در صداقتشان شکی نیست، دلایل فراوانی‌ برای این اعتراضات وجود دارد. از زمانی‌ که به اصطلاح “پایان تاریخ” و ” نظم نوین جهانی‌” در سال ۱۹۹۰ اعلام شد، ملیونها نفر در سراسر جهان قتل عام شده‌اند.

جنگ برای نفت
این قتل عام ها را دیگر نمی شد با “خسارت های ناخواسته” در مبارزه با “کمونیسم” جلوه داد بنا بر این، آنها به ما گفتند که ما در حال “مبارزه با تروریسم” هستیم. وقتی که هیچ کسی این حرف ها را باور نکرد، حاکمان ما، به این ادعا که آنها برای “حقوق بشر” در افغانستان مبارزه می‌‌کنند، متوسل شدند. اما جنگ در افغانستان، مطلقا هیچ ارتباطی با دموکراسی بورژوائی، آزادی، حقوق زنان و یا با هیچ یک از دیگر ایدئولوژیی هایی که، رسانه های سرمایه داری برای مصرف ما میسازند، ندارد. حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان، عضو تیم یونیکال، سعی کرد که طالبان را برای پذیرش احداث خط لوله در افغانستان متقاعد کند. او دوست شخصی خانواده بوش و همچنین حقوق بگیر سازمان سیا بود. درآمد اعضای دولت او از تریاک، بیشتر از طالبان است. آنها به تازگی کوشش کردند که لایحه ا ئی رابه تصویب رساندند که صحبت از ایده تجاوز جنسی در ازدواج را، قدغن میکند

جنگ صلح است - جایزه صلح نوبل اوباما

دریافت جایزه صلح نوبل ِ سال ۲۰۰۹، حتی خود رئیس جمهور آمریکا را حیرت زده کرد. ما به تنیده کردن های قضایا عادت داریم، اما ایدهٔ اینکه رئیس جمهور مقتدرترین قدرت امپریالیستی در کره ارض، سزوار دریافت جایزه صلح نوبل شود، آنهم فقط پس از ۱۱ (1) روز در سمت ریاست جمهوری، که هنوز هیچ کاری انجام نداده، ما را به یاد داستان ۱۹۸۴ جرج اوول میاندازد که در آن جمله ائی بی‌ معنی‌‌ بر در ساختمان وزارت حقیقت، حک شده بود،
جنگ صلح است
راجع به این جایزه نیز می‌توان همین را گفت. ایالات متحده آمریکا در بیش از ۱۰۰ کشور مختلف جهان، دارای پایگاه نظامیست. کنترل۶۴/۸ درصد بازار اسلحه جهانی‌ را در دست دارد، به “جنگهای داخلی‌” آفریقا و نیز به سایر دست نشاندگان خود در سرتاسر جهان اسلحه صادر میکند.
اوباما چه چیزی را به ما قول داده؟
او قصد دارد که بودجه نظامی را افزایش دهد و نیروی بیشتری را به افغانستان اعزام کند. آری جنگ صلح است
برای اکثریت شهروندان آمریکایی، همانند داستان ۱۹۸۴ جرج اوول ، همه اینها در حاشیه امپراطوری اتفاق می‌افتاد. بطوریکه، هواپیماهای بدون خلبان آمریکائی که به طور منظم به قتل روستائیان پشتون زبان در افغانستان و پاکستان مشغولند، از راه دور، در پایگاهای نظامی بیرون از شهر لاس و گاس، کنترل میشوند.
همانند بازی‌های کامپیوتری جوانان، که پی آمد های انسانی بازی در آن غایب است، اینجا هم مجروحین و کشته شدگان هزاران مایل به دور و عاجز و ناتوان از مقاومت و مقابله هستند.

سرمايه دارى يعنى امپرياليسم و امپرياليسم يعنى جنگ

چه رياكارى! و چه نيرنگى!
هر روزه ميليونها انسان در چهارگوشه دنيا براى بقاى ابتدائى خود همانند حيوان استثمار ميشوند. ميليونها نفر در فقر كامل زندگى ميكنند ولی هيچكدام اينها باعث كوچكترين آزرده خاطرى اين آقايان رسانه هاى جمعى بورژوازى نميشود كه سعى دارند ما را قانع كنند كه بمباران صربستان براى خاطر “كمكهاى انسانى” و “جلوگيرى ازقتل عام شهروندان” در كوزوو انجام ميگيرد

چه رياكارى و چه نيرنگى! اينها دروغگويان بى شرمى هستند

صد البته اينها نويسندگان مزدور و مواجب بگير سرمايه داريند. آنها فقط تابع يك منطقند و آن منطق سرمايه داريست. سرمايه داران در تﻼش براى كسب هر چه بيشتر سود و بقاء نظام حاضرند دست به هر كارى بزنند و حتى پا روى نعش مادرشان نيز بگذارند.
در واقع امر، وقايع ايكه در بالكان شروع شده ، بر خورد بين قدرتهاى امپرياليستى براى دستيابى و كنترل منطقه هاى نفتى . درامدهاى نفتى و بازار و بازرگانيست. برخورد حاد براى حاكميت بر كره ارض.
اياﻻت متحده امريكا سعى ميكند كه از شكل گيرى بلوك جديد امپرياليستى كه ممكن است در آينده براى سركردگى جهان با او به رقابت برخيزد ، جلوگيرى كند. اين چرائى بسط ناتو در بالكان و منطقه اروپاى شرقى است. با مسلح و تجهيز كردن ارتش ازاديبخش كوزوو با هدف تثبيت حضور نظامى در كوزوو ميخواهد كه نفت منطقه قفقاز را در كنترل خود داشته باشدو دست اخر روسيه را ( كه هنوز دومين قدرت نظامى دنيا است) به يك نظاره گر صرف تبديل كند. شايد مهمترين نكته اين باشد كه در اين مسير به آرزوى اروپا در نقش امپرياليسم مستقل ضربه محكمى نيز وارد كند. اروپا در تقابل ، با ژست شجاعانه ، با حمايت كردن از عمليات نظامى ناتو تنها سعى ميكند كه ريسك بركنار شدن كامل از اين منطقه مهم و حياتى را از بين ببرد. در عين حال اروپا در نظر دارد همزمان با تشكيل پول مشترك ، به تشكيل نيروى نظامى مشترك نيز دست يابد.

۲۶ سپتامبر - پراگ

فقط، طبقه كارگر جهانى ميتواند، جهانى شدن سرمايه (Globalisation) را متوقف كند
اينبار نوبت بوروكرات هاى بانك جهانى (World Bank) و صندوق بين المللی پول (IMF) است كه درپنجاه و پنجمين نشست ساليانه خود با تظاهرات “ضد سرمايه دارى” روبرو شوند. در حاليكه كشورهاى ثروتمند به وعده هاى پوشالی خود براى كم كردن بدهى هاى كشورهاى به اصطﻼح جهان سوم ادامه ميدهند و در حاليكه شكاف عظيم بين درامد اقليت محدود ثروتمندان و بقيه جهان فقير همچنان در حال افزايش است و شرايط كار و سطح معيشت كارگران همچنان بى رحمانه كاهش مى يابد، جنبش عمومى بر عليه اثرات فجيع توسعه اخير سرمايه دارى، هنوز تماماٌ، انرژى خود را از دست نداده است.

سرمايه دارى قديم، جنبش جديد؟

اگر چه هنوز سازماندهندگان ۶۲ سپتامبر پراگ ميتوانند براى پيروزى جنجال خبرى، به خود تبريك بگويند اما براى انهائيكه تظاهرات مشابه لندن ۱۹۹۹ و سياتل و واشنگتن را بمثابه شكل جديدى از مبارزه توده ای بر عليه سرمايه دارى ارزيابى ميكردنند، بايد اين نااميد كننده باشد.
هدف اكثريت تظاهركنندگان (از “مساعدت هاى مسيحى” و “بنگاه هاى خيريه” و “دوستاران محيط زيست” گرفته تا “كشاورزان” و “اتحاديه هاى صنفى”) هرگز سرنگونى سرمايه دارى نبوده است. هدف انها تحقق اين خيال واهيست كه گويا سيستم گنديده و مدام در بحران فعلی را، ميشود در جهت عكس حركت پايه ائى خود، -يعنى انباشت سرمايه به هر قيمت، را به “جهان عادﻻنه و صلح و برابرى” (بيانيه برگزاركنندگان پراگ بر عليه جهانى شدن سرمايه) اصلاح كرد.
همانطورى كه پيش بينى ميشد، اتحاديه هاى صنفى، سوسيال دمكراتها و جريان هاى چپى طرفدار سرمايه دارى دولتى كه در اين تظاهرات شركت ميكنند، مطالبات ارتجاعى همچون اقدامات حمايتى را در مقابل نيروى تخريب گر جهانى شدن سرمايه قرار داده اند.
تعداد زيادى از كسانيكه ميتوانستند انقلابی باشند همچون انارشيستها و كمونيستهاى ليبرترين خود به اين كمبودها از بدو شروع واقف بوده اند، اما انها اين مسئله را پيش ميكشند كه انچيزيكه در حال وقوع است، شروع يك جنبش جهانى عليه سرمايه داريست. جنبشى كه راه تازه اى را در خارج از محيط كار پيدا كرده كه احتياج به هيچ سازمان سياسى نداشته و راه و رسم جديد زندگى، خود بخودى، در حال شكل گيرى است.

ائتلافِ امريكائى بر عليه دنيا اعلام جنگ ميكند

حملات انتحارىِ ويرانگر بر نقاط كليدى و سمبليكِ مالی و نظامى امريكا هرچند ممكن است كه روحيه از خود راضىِ مقتدرترين دولت جهان را لرزانده باشد، اما اين هيچ نوع پيروزى براى طبقه كارگر استثمار شده نيست، نه تنها كارگرانِ مزدگير در ميان هزاران كشته هستند، بلكه اين حملات بهانه ائى براى قانونى كردن فشارهاى دولتى شده است. "جنگ بر عليه تروريسم" در كشورهاى متروپل اسلحه بر عليه اپوزيسيون داخلی علی الخصوص طبقه كارگر و سازمانهاى در حال تشكيل پرولتاريا خواهد شد. در اين معنى ترور سازمندهى شده دولتى جلوتر از وقايع يازدهم سپتامبر با حملات پليسى بر تظاهركنندگان عليه جهانى شدن سرمايه دارى پيشقدم شده بود. بهرحال وقايع ۱۱ سپتامبر دورنماى سوق بشريت به بربريسم را بيشتر كرد.
اينجا مسئله بر سر جملات ادبيبانه نوشتن و يا خبر از كشاندن تمام كره ارض به اخر زمان توسط "نيروهاى اهريمنى" نيست، درست بر عكس، مسئله بر سر يك سياست مشخص و حساب شده است كه از رقابت ميان منافعِ مادىِ واقعى قدرت هاى سرمايه دارى ناشى ميشود كه قرن بيست و يكم را همانند قرن پيش خطرناك ميكند.

سازمان جهانى تجارت تنها يك نشانه بيمارى است

سرمايه دارى ، خود ِبيمارى است
اجلاس ْسازمان جهانى تجارتْ (س ج ت) در شهر سياتل آمريكا، آنطوريكه تايمز مالی در تاريخ ۹۹/۱۱/۲ نوشت، به مركز ثقل "سطح نگران کننده ای" از "عدم رضايت عمومى از سرمايه دارى و جهانى شدن سرمايه" تبديل شده است. تظاهركنندگان شامل "دوستداران زمين"، "مساعدتهاى مسيحى"، اتحاديه هاى صنفى، آنارشيست ها و جناح هاى چپى و همچنين كشاورزان و كسبه هاى كوچك كشورهاى فقير مى باشند. مطالبات آنها از تغيير در قوانين "س ج ت" براى "منصفانه كردن داد و ستد بنفع همگان" تا ملغى كردن كل اين سازمان با هدف كم كردن شكاف عظيم بين ثروتمندان و فقرا كه سرمايه دارى در بيست سال گذشته ايجاد كرده را در برمىگيرد. بعضى از آنها حتى مدعى شده اند كه ملغى كردن اين سازمان مترادف با خلاص شدن از وجود خود سرمايه داريست.
اين حقيقتى است كه "سازمان جهانى تجارت" جزئى از باشگاهى است كه توسط قدرت ثروتمندترين سرمايه داران و شركت هاى چند مليتى آنان مى چرخد و هدف آن از بين بردن هر ديوار ملی