اسلاووی ژیژک در ایران فیلسوفی شناخته شده است. تا کنون کتابهای منعددی از وی به فارسی ترجمه شده است. وی فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی است. او در لیوبلیانا به دنیا آمد و دکترای فلسفهاش را از دانشگاه لیوبلیانا دریافت کرد. او در سال ۱۹۹۰ به عنوان کاندیدای
ریاست جمهوری از سوی حزب لیبرال دموکراسی اسلوونی معرفی شد. شهرت ژیژک برای احیای روانکاوی ژاک لاکان برای یک خوانش جدید از فرهنگ عامه است. او رسالات گوناگونی دربارهٔ موضوعات گوناگون نگاشته است. موضوعاتی چون جنگ عراق، بنیادگرایی، سرمایهداری، رواداری، حقیقت سیاسی، جهانیسازی، سوبژکتیویته، حقوق انسانی، لنین، اسطوره، فضای مجازی، پسامدرنیسم، چندفرهنگگرایی، پست مارکسیسم، آلفرد هیچکاک و دیوید لینچ. او به شوخی در مصاحبه با یک نشریهٔ اسپانیایی خود را یک استالینیست لاکانی تندرو معرفی کرده است.
یکی از ویژگیهای نوشتهها و گفتارهای ژیژک نامتعارف بودن و بهاصطلاح خلاف جریان آب شناکردن است. ژیژک فردی پرنویس بوده و تاکنون چیزی حدود 40 کتاب نگاشته و نیز مقالههای فراوانی از وی به چاپ رسیده است.
درباره ژیژک گفته می شود که او نامتعارف، برانگیزاننده و سرگرمکننده است. خود در جایی گفته است که زمانی وسوسه شده تا درباره روی جلد یکی از کتابهایش اینگونه اظهارنظر کند: «ژیژک در اوقات فراغت، پرسهزنی در اینترنت را دوست میدارد و نیز آموزش به پسر خردسالش را که چگونه پاهای عنکبوتها را از تنشان جدا سازد.»
اینطور به نظر میرسد که هیچ تر و خشکی در آسمان و زمین یافت نمیشود که در آسیاب روشنفکری ژیژک چرخ نخورده باشد. هر گریز از موضوع، گریز از موضوع دیگری را در پی دارد، تا آنجا که نویسنده به اندازه خواننده، درباره آنچه قرار بوده به بحث درباره آن بپردازد، غیرشفاف میشود.
اسلاوی ژیژک، نمونه ممتاز یک فیلسوف پسامدرن است. او حد وسط یک معلم مذهبی و فرد خردهگیر، یک حکیم و «شومن» است. آثار وی به شیوهای پستمدرن از مرز مابین فرهنگ عامیانه و فرهنگ نخبه بیمحابا فرامیگذرند، در حالی که طی یک پاراگراف از کییرکگارد به میل گیبسون متمایل میشوند. این فلسفهآموخته در لیوبلیانا و پاریس، خوره فیلم، نظریهپرداز روانکاوی، متاله غیرحرفهای و تحلیلگر سیاسی است. او عضو حلقه لکانی لیوبلیاناست، چنین انجمنی همانقدر غریب است که چیزی مانند انجمن هگلیهای هودرسفیلد. وقتی به سیاست میرسد، در گشودن ظرافتهای آثار روسو یا کارل اشمیت مهارت خود را نشان میدهد؛ به همان اندازه نیز به ارائه داوریهای ژورنالیستی پیرامون شورش پاریس، جنگ درباره ترور یا ارتباط ترکیه با اتحادیه اروپا میپردازد. او خود، زمانی در اسلوونی یک سیاستمدار بود و سایه نبرد یوگسلاوی همواره بر تفسیرهای نیشدار وی از جنگ، نژادپرستی، ملیگرایی و کشمکشهای قومی، سنگینی میکند.(1)
وی در یادداشت خود در وبسایت London Review of Books (3)بحثی را درباره ویکی لیکس مطرح می سازد.(2) وی بحث خود را با اشاره به یکی از مطالب منتشر یافته در ویکی لیکس آغاز می کند. در آن مطلب، پوتین و مدودف به بتمن و رابین تشبیه شده اند. ژیژک با استفاده از این تمثبل، جولیان آسانژ، صاحب ویکی لیکس را به جوکر در داستان شوالیه تاریکی از مجموعه فیلمهای بتمن و رابین تشبیه می کند. وجه شباهت را در نظر بگیرید! خیلی جالب است. جوکر در این داستان به دنبال آن است که نقاب از چهره بتمن برگیرد و او را به مردم معرفی کند. ژیژک ویکی لیکس و آسانژ را نیز دارای همین وظیفه معرفی می کند. در اینجاست که این سوال را مطرح می کند که آیا آسانژ با این کار یک فرد طرفدار حقوق یشر و آزادی خواه است و یا یک تروریست.
ژیژک گریزی به نظر لئو اشتراوس- در کتاب فلسفه چیست؟- درباره سقراط می زند. لئو اشتراوس در آنجا این سوال را مطرح می کند که آیا سقراط با افشای ماهیت نخبگان یونانی به جامعه یونان خدمت کرد یا خیانت نمود؟ و مگر نه این است که همواره دروغهایی ضروری یا به قول سعدی، دروغهایی مصلحت که بهتر از راست فتنه انگیز هستند، وجود دارند؟ دولتها نیز برای برقراری امنیت ناگزیر به چنین دروغهایی هستند. یا بگذارید اندکی سخن ژیژک را تلطیف کنیم. حتی اگر دروغ هم نگویند، اسرار مگویی دارند که افشای آنها می تواند امنیت ملی را به خطر افکند. ژیژک در پایان این سوال را مطرح می کند که ویکی لیکس با این کار آیا در نقش یک تروریست ظاهر نشده است. آیا می توان آن را طرفدار آزادی و حقوق بشر دانست؟ و البته نکته جالب دیگری که طرح می کند این است که اصلا مگر می توان گفت که آنچه ما درباره ویکی لیکس می بینیم و می شنویم، تمام داستان است.
ژیژک ویکی لیکس را به نوعی تلاش برای دموکراتیک کردن سرمایه داری و ادامه جریان آزادی اطلاعات معرفی می کند. وی در عین حال این نمته را مطرح می کند که آنچه این سایت افشا می کند، چیزهایی است که ما کم و بیش می دانیم. می دانیم دولتها اینگونه عمل می کنند. وی این را از پارادوکسهای فضای عمومی می داند که اگر آنچه را همه می دانند در فضای عمومی مطرح کنیم و به اصطلاح به افشاگری درباره آن بپردازیم، تاثیرگذار می شود.
به گفته ژیژک، ویژگی ویکی لیکس این است که فرد یا افرادی را هدف قرار نمی دهد، بلکه ساختارها را مورد حمله قرار می دهد. ابعاد کثیف سیاست را هدف نمی گیرد، بلکه به افشاگری درباره سیاست رسمی می پردازد. ویکی لیکس با به چالش کشیده مجاری رسمی قدرت چالشگر و بر ملا ساختن حقایق، قدرت را به چالش می کشد.
به اعتقاد ژیژک این پیش فرض اشتباه است اگر تصور کنیم افشای این واقعیات باعث آزادسازی ما می شود. وی می گوید: «بله، واقعیت آزادی بخش است، ولی نه این واقعیات. نمی توان از این امور ظاهری و از قیل و قال برخاسته از این امور ظاهری، یعنی از اسناد رسمی، به واقعیت رسید».
1http://www.bashgah.net/pages-31922.html
2 http://www.lrb.co.uk/
3 http://www.lrb.co.uk/v33/n02/slavoj-zizek/good-manners-in-the-age-of-wik...
0 نظرات:
ارسال یک نظر