۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

سوسیالیزم دهقانی اسرائیل

سابقه آشنایی ایرانیان با پدیده ای به نام "کیبوتص" به دهه بیست شمسی می رسد. به شهادت جلال آل احمد در "سفر به ولایت عزرائیل"، در آن دوران بخشی از سوسیالیست های ایرانی، به واسطه آشنایی با "کیبوتص"، مجذوب اسرائیل شده بودند. آل احمد در مقاله کوتاه خود که در واقع شرحی بر سفر چهارده روزه اش به اسرائیل است، کیبوتص را "آغاز یک جذبه" توصیف می کند؛ جذبه ای که او را – یا به تعبیر بهتر، بخشی از انشعابیون حزب توده را – "از نظری دیگر به اسرائیل می خواند".
 
 
جلال آل احمد، عاقبت در سال 1341 شمسی، مخاطرات سفر به اسرائیل (یا به تعبیر خودش "ولایت عزرائیل") را به جان می خرد و راهی این دیار می شود. سفر به اسرائیل، در آن دوران نیز از نگاه روشنفکران و دینداران ایرانی، عملی "مکروه" بود. این سفر، معترضان فراوانی داشت که از آن جمله می توان به آیت الله خامنه ای، رهبر کنونی ایران اشاره کرد که پیش از آن هم آثار آل احمد را خوانده بود اما به گفته خودش "بیشتر به برکت مقاله «ولایت اسرائیل»" با او آشنا می شود و در تماسی تلفنی با آل احمد، "مریدانه" به وی اعتراض می کند.
اما داستان راه یافتن کیبوتص به ذهن و زبان سوسیالیست های ایرانی چه بود؟ آل احمد خود می گوید که در سال 1326 شمسی، به طور اتفاقی در "دکانی در کوچه نکیسای لاله زار"، به جزوه ای درباره کیبوتص بر می خورد و پس از تحقیق درباره آن، به کمک همفکرانی نظیر حسین ملک و خلیل ملکی، مقالاتی درباره اش می نویسند و "سوسیالیزم دهقانی اسرائیل" را به ایرانیان معرفی می کنند.
همین آشنایی نصفه نیمه با کیبوتص، من را هم علاقه مند کرده بود که در سفر به اسرائیل، از کیبوتص که می توان آن را سنگ بنای این کشور نامید، دیدار کنم و عاقبت در مسیر بین تل آویو و حیفا، این فرصت دست داد. 



کیبوتص هزوریا



از تل آویو که به مقصد حیفا راه بیافتید، حدود ده پانزده کیلومتر مانده به حیفا، در سمت راست جاده، آبادی بسیار سرسبزی می بینید که روی تابلوی بزرگی بر سر دروازه اش، به خط عبری نوشته: "کیبوتص هزوریا".
از دروازه کیبوتص هزوریا که وارد شدیم، زن لاغر اندام نسبتا قد کوتاهی به استقبالمان آمده بود. الیسا دویر، مدیر هزوریا، که شصت سال را شیرین داشت، به عبری سلام و احوال پرسی کرد و جملاتی گفت که از لحنش پیدا بود در خوشامدگویی است؛ هر چند که ما تنها همان یک کلمه اولش را فهمیدیم: "شالوم."
هزوریا" یعنی "کسی که بذر می پاشد" یا همان "کشاورز"
محدوده کیبوتص یا دهکده اشتراکی، از همان دروازه آغاز می شد اما برای رسیدن به خانه ها و باقی قضایا، باید هفتصد، هشصد متری جلوتر می رفتیم. خانه ها، در سمت راست بنا شده بود و سمت چپمان، به محاذات خانه ها، ساختمان های بزرگ تری دیده می شد که یکی شان به دلیل رنگ های متنوع نمای جلویش، جلوه بیش تری داشت. در امتداد نگاهم، کوه نسبتا بلندی بود که درختان پرپشتش، آدم را یاد جنگل های شمال ایران می انداخت.
الیسا توضیح داد که کیبوتص در عبری به معنای "دورهم بودن" یا "تعاون" است و اهالی این روستاهای تعاونی معمولا بین 50 الی 1000 نفر در تغییرند. در کیبوتص، همه چیز از زمین گرفته تا ابزارکار و مسکن و ... اشتراکی است. می گوید هدف اصلی بانیان کیبوتص ها در اسرائیل، تشکیل جامعه ای بوده که اصل برابری اجتماعی در آن حاکم باشد و پرورش و تربیت کودکان در آن، مسئولیتی باشد همگانی و بر دوش همه آحاد جامعه.
الیسا، متولد واشنگتن است و سی سالی است جلای وطن کرده و در اسرائیل، کیبوتص نشین شده است. به گفته الیسا هم اکنون در اسرائیل حدود 250 کیبوتص وجود دارد که البته همه آن ها به بزرگی و آبادی هزوریا نیستند.
از الیسا درباره معنای "هزوریا" پرسیدم و پاسخ شنیدم که این کلمه در عبری، اسم فاعل است از مصدر "بذر پاشیدن". به عبارت بهتر "هزوریا" یعنی "کسی که بذر می پاشد" یا همان "کشاورز".



عکاسی ممنوع!


قبلا در کیبوتص هزوریا، کارخانه تولید مبل مشغول به کار بوده ولی بعدا جای آن را فروشگاه مبل گرفته است
تور کیبوتص ما آغاز می شود. جلوتر می رویم، می پیچیم به راست، از مقابل سالنی که ارتفاعش، بیش از سی متر به نظر می رسد عبور می کنیم و وارد ساختمان مجاور می شویم. از پله ها که می رویم بالا، صفحات نایلونی که رویشان تصاویر مواد غذایی مختلف دیده می شود، ملتفتمان می کند که بناست از کارخانه تولید روکش برای بسته بندی مواد غذایی، دیدن کنیم.
دو طرف راهروی طولانی و تمیزی که در آن ایستاده ایم، اطاق هایی دیده می شوند که در هر کدامشان، چند نفری پشت کامپیوتر نشسته و چشم دوخته اند به مانیتور مقابل. راهرو را ادامه می دهیم و به راست که می پیچیم، شیشه های بزرگی می بینیم که آن طرفش، سوله ای قرار گرفته با دستگاه هایی عظیم در داخلش. لایه های نایلون شفاف از لابلای دستگاه ها می لغزد و در انتها، لوله می شد حول محوری که لابد وقتی قطرش به حد معینی رسید، بناست جایش را به محوری دیگر بدهد.
مهندسی که لهجه آمریکایی دارد می گوید این نایلون، با وجود نازکی بیش از حدش، 9 لایه است. توضیح می دهد که این تکنولوژی، در اختیار تنها هفت هشت کشور جهان است. این موضوع به قدری برایشان مهم است که اجازه تهیه عکس و فیلم از داخل ساختمان به ما نمی دهند.
به ساختمان مجاور می رویم که نمایشگاه مبلمان است. توضیح می دهند که پیش تر، در این کیبوتص، کارخانه عظیم طراحی و تولید مبل مشغول به کار بوده اما چند سال قبل، بنا به تصمیم اهالی، کارخانه فروخته می شود و جایش را به نمایشگاه و فروشگاه مبل می دهد.
پس از نمایشگاه مبل، به دیدن گاوداری کیبوتص رفتیم. الیسا توضیح داد که گاوداری، تخصص اصلی کیبوتص هزوریا نیست، با این حال، تولید شیر در این جا، بسیار بیشتر از گاوداری های دیگر است. می گوید محل زندگی گاوها را از محل دوشیدنشان جدا کرده اند و گاوها، هنگام شیردوشی، به جای مخصوصی منتقل می شوند. به این ترتیب، گاوها، به محض راه افتادن به سمت محل، شروع می کنند به شیر دادن؛ به عبارت بهتر، گاوها را شرطی کرده اند تا بهتر بدوشندشان.




سنگ بنای اسرائیل
در ابتدا مایحتاج اهالی این کیبوتص ها، صرفا از محل کشاورزی تامین می شد
در ابتدا مایحتاج اهالی این کیبوتص ها، صرفا از محل کشاورزی تامین می شد





در کیبوتص، هر کسی به اندازه توانش کار می کند و به اندازه نیازش از درآمد عمومی استفاده می کند. همه چیز کیبوتص، مال همه اهالی است و در عین حال، مال هیچ کدامشان نیست. در یک کلام، مالکیت در کیبوتص، اشتراکی است.
فکر تشکیل کیبوتص، به اوایل قرن نوزده میلادی بازمی گردد. گفته می شود مهاجران یهودی روسیه در سال 1909، یعنی 39 سال پیش از تشکیل دولت اسرائیل، نخستین کیبوتص را در ساحل رود اردن، تاسیس کردند. بعدها، این تفکر که ریشه در صهیونیزم و سوسیالیزم دارد، به تدریج پا گرفت و تبدیل شد به یک نوع شیوه زندگی به خصوص که منحصر به اسرائیل است.
تشکیل کیبوتص را باید ضرورتی برای امکان ادامه زندگی مهاجران یهودی در آن دوران دانست. این مهاجران یهودی، به سودای تملک زمین و کار بر روی آن، به سرزمین جدید روی آورده بودند و زمین در "ارض موعود"، بسیار خسیس بود. کشاورزی در زمینی که حاصلخیز نبود احتیاج به کار مداوم و تخصص داشت و این چیزی نبود که در توان یک نفر یا یک خانواده باشد. علاوه بر آن، این مهاجران یهودی باید می توانستند در مقابل حملات گاه و بیگاه بومیانی که آن ها را اشغالگر می دانستند، از خود دفاع کنند.
تشکیل کیبوتص ها، پس از تاسیس دولت اسرائیل، تسریع یافت و تعداد قابل توجهی از آن ها در امتداد مرزهای آن دوره اسرائیل، پایه گذاری شدند. کیبوتص در آن روزگار، علاوه بر آن که مسکن و مامن مهاجران تازه وارد بود، به لحاظ دفاعی هم، برای کشور جدیدالتاسیس، نقشی حیاتی بازی می کرد.
در ابتدا مایحتاج اهالی این کیبوتص ها، صرفا از محل کشاورزی تامین می شد اما به مرور زمان، صنایع مدرن هم وارد این جوامع شد و در حال حاضر، بعضی کیبوتص های اسرائیل، به لحاظ فناوری مدرن در سطوح بالائی قرار دارند و مالکیت کارخانه های متعددی در این کشور در اختیار کیبوتص هاست. 



موزه ایرانی در هزوریا


الیسا می گوید به نسبت تعداد هر خانوار، خانه هایی در اختیارشان گذاشته می شود. اگر کسی فرزند بیشتری داشت، خانه بزرگ تری نصیبش می شود و به این ترتیب، اهالی تشویق به زاد و ولد می شوند. مقابل کودکستان کیبوتص هزوریا، روی ماسه ها، انبوهی وسایل خانه کهنه و خراب دیده می شود. از پرینتر گرفته تا جاروبرقی و دوربین عکاسی و یخچال و اجاق گاز و ...
الیسا می گوید "ما در کیبوتص، معتقدیم کودکان به جای اسباب بازی، باید با ابزاری که در زندگی واقعی مورد استفاده قرار می گیرد، بازی کنند." داخل کودکستان هم از تلویزیون و ویدئو و ضبط صوت گرفته تا کتابخانه و اجاق گاز و یخچال و خلاصه هر چیز دیگری که در زندگی عادی مورد استفاده قرار می گیرد وجود دارد.
بالغ بر یک صد قطعه اثر ایرانی که قدمت بعضی به دو هزار سال می رسد   

صندلی ها و میزهای داخل آشپزخانه، بسیار کوچک اند. بچه های سه الی شش و نیم ساله، هر کدام تختخواب و کمد و وسایل شخصی مخصوص به خود را دارند. الیسا می گوید قبلا هیچ بچه ای از اهالی کیبوتص، پیش پدر و مادر خود زندگی نمی کرد و کودکستان، بیست و چهار ساعته بود. هر چند که این رویه دیگر چند سالی است کنار گذاشته شده.
کیبوتص هزوریا، موزه هم دارد و از قضا، مجموعه ای از آثار ایرانی هم در این موزه کوچک نگهداری می شود. این آثار ایرانی ( بالغ بر یک صد قطعه) که قدمت بعضی به دو هزار سال می رسد، متعلق به یک خانم یهودی بوده که برای نمایش در موزه، به کیبوتص اهدا شده است. مجموعه ای از کیمونو های نفیس ژاپنی و همچنین تعداد قابل توجهی از مجمسه های بودا هم در دو سالن دیگر موزه نگهداری می شوند.
وقت ناهار شده. به سالن ناهار خوری بزرگی می رویم که گنجایش دست کم دویست نفر را دارد. اهالی کیبوتص، دورادور میزها نشسته اند و به خوردن غذای نیم روزی مشغول اند. انواع غذاها، در کنار آشپزخانه، روی میزهایی چیده شده و اهالی، غذایشان را می کشند و پس از صرف غذا، ظرف ها را در ماشین ظرف شویی بزرگی قرار می دهند تا شسته شود.
ناهار را که خوردیم، می رویم به بازدید کارگاه پرورش ماهی کیبوتص. کیبوتص هزوریا، یکی از بزرگترین مراکز پرورش ماهی قرمز در اسرائیل به شمار می رود. این جا اجازه عکسبرداری یا فیلمبرداری به ما نمی دهند. علت را که می پرسم در یک کلمه می گویند "اسرار صنعتی". کیبوتص هزوریا، به کشورهای مختلف جهان و از جمله بریتانیا، ماهی قرمز صادر می کند. سن بعضی از این ماهیان قرمز به پانزده سال و طولشان به نیم متر می رسد. قیمت این ماهی های تزئینی، گاه به هزار و پانصد پوند (حدود سه میلیون تومان) بالغ می شود.



سنگ اول، زیر بنا می ماند؟


کیبوتص ها در آغاز مدل موفقی از "سوسیالیزم دهقانی" بودند
نظام تصمیم گیری در کیبوتص، دموکراتیک است. هزوریا، سالن اجتماعات بزرگی دارد که علاوه بر تاتر و نمایش فیلم، برای برگزاری جلسات هم از آن استفاده می شود. این جلسات، به صورت زنده از فرستنده تلویزیونی مدار بسته کیبوتص پخش می شود و اهالی روستا اگر حوصله حضور در جلسه را نداشتند، می توانند بحث ها را از خانه دنبال کنند. رای گیری، یک روز پس از جلسات انجام می گیرد و حکم، حکم اکثریت است.
کیبوتص در طول حدودا یک صد سال عمر خود، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته و دستخوش تغییرات بسیار شده است. این آبادی های اشتراکی در آغاز، مدل موفقی از "سوسیالیزم دهقانی" بودند و توجه بسیاری از آرمانگرایان چپ را در گوشه و کنار جهان به خود جلب می کردند. با این حال، به مرور زمان و با تثبیت دولت اسرائیل، ضرورت هایی که مهاجران یهودی را مجبور به تشکیل کیبوتص می کرد، از میان رفتند و به دنبال آن، ماهیت کیبوتص ها هم تغییر یافت.
در طول ده های گذشته و خصوصا بیست سال اخیر، صابون خصوصی سازی به تن کیبوتص های اسرائیل هم خورده و در عمل، کیبتوص ها، تبدیل به شرکت های خصوصی شده اند و در حال حاضر، از تعاونی بودن، تنها نام آن را به یدک می کشند. البته هنوز در گوشه و کنار اسرائیل می توان کیبوتص هایی مانند هزوریا را پیدا کرد که تا حدودی شکل قدیمی خود را حفظ کرده اند اما به نظر می رسد این موارد هم مسیر خصوصی سازی را دیر یازود خواهند پیمود.
جلال آل احمد در سفرنامه اسرائیل، ماجراهای شبی را نوشته که در کیبوتص "ایلات هشاخر" به صبح رسانده است. آن شب، در جلسه کیبوتص، بحث داغی بوده بر سر این که "کیبوتص، دیگر نمی تواند تنها به امر کشاورزی، امورش را بگذراند" و باید نوعی بنیان صنعتی یا جهانگردی یا آموزشی را ضمیمه فعالیت های کشاورزی خود کند.
امروز، 45 سال از آن جلسه می گذرد و دیگر هیچ کیبوتصی در اسرائیل نیست که اموراتش را تنها به کشاورزی بگذراند. آل احمد در ادامه از گفتگوی خود با معلم کیبوتص می نویسد؛ معلمی که می گفته "سنگ اصلی بنای اسرائیل، کیبوتص ها هستند که انگار دارند زیر پی می مانند." و نهایتا این که روزی "کیبوتص ورخواهد افتاد."
روند خصوصی سازی کیبوتص های اسرائیل را شاید بتوان تحقق پیش بینی آن معلم کیبوتصی در سال 41 شمسی دانست.