۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه
بحثی کوتاه پیرامون تعریف طبقه کارگر
۱۶:۱۳
ک.ابراهیم
بحثی کوتاه پیرامون تعریف طبقه کارگر(۱)ک. ابراهیمبا رشد تکنولوژی و خودکارشدن تدریجی ماشینها ـ به ویژه درنیمه دوم قرن بیستم ـ محافل فکری بورژوازی با کمک گرفتن از مشتی رویزیونیست و استادان دانش گاه نوکرمآب آستان بوس سرمایه، برای ایجاد اغتشاش فکری درمیان نیروهای مدافع طبقه کارگر درنفی تئوری مارکسیسم دست به کارشدند و راجع به ازبین رفتن تدریجی طبقه ی کارگر و جای گزین کارانسان با ماشین قلم فرسائی نمودند.طبقه ی کارگر خطرناک ترین دشمن نظام سرمایه داری و طبعا امپریالیستها است. به همین جهت، تولید کننده گان ارزش اضافی ، می بایستی زیر نقد بی امان، اما میان تهی خادمان انبار فکری امپریالیستها قرارگرفته و نقش سازنده ی آنها در تولید نعمات مادی و معنوی جوامع بشری نفی می شد. درایران نیز مشتی از روشن فکران آستان بوس سرمایه تلاش مذبوحانه ای را در رد تئوری مارکسیسم درمورد نقش طبقه کارگربا تاخیری چند دهه نسبت به خط دهنده گان غربی شان، شروع کرده اند. آن هم درشرایطی که طبقه ی کارگر ایران و پیشروان آن با عزمی راسخ، دیدگاهی علمی و استقامتی پایدار، نظام ناعادلانه ی سرمایه داری ایران را به زیرنقد بی امان خودگرفته و روزانه چه درمیدانهای بی رحم تولیدی و چه درجریان مبارزه ی طبقاتی تلفات سنگینی داده، نقش تاریخ سازشان روزبه روز بیشترگشته و شلاقهای ظلم و ستم و زندان و شکنجه و اعدام را برای روبیدن نهائی این غده سرطانی از ایران و جهان با سری برافراشته تحمل می کنند.
براین اساس، کمونیستها
دردفاع از تئوری انقلابی خویش و دردفاع از نقش روزافزون طبقه ی کارگر درجهان باید
مشترکا و یک صدا نظرات انحرافی موجود درنقد مارکسیسم را رد کنند و نگذارند این
علفهای هرزه ای که درباغ پرطراوت مارکسیسم و کلا کمونیسم علمی ظاهرمی شوند، خللی
دررشد گلهای رنگارنگ آن به وجودآورند. درزیر به طور اجمالی به مسائلی که حول و حوش
تولید درجهان، نقش انسانها درآن ازدیدگاه علمی کمونیستی و اهمیت روزافزون طبقه ی
کارگر دراین راستا می پردازیم.
تعریف طبقه کارگر و کلا طبقات
مستقیما دررابطه با تولیدات مادی و معنوی موردنیاز انسانها و چگونگی سهم بری از
آنها و موقعیت اجتماعی شان مفهوم واقعی خودرا می یابد. درنتیجه قبل از دست زدن به
چنین تعاریفی بهترخواهدبود که اندکی روی نقش تولید مکث کنیم.
۱ـ
نقش تولید در اجتماعی شدن بشر:
۱۶ مارس سالگرد قتل و عام هزاران نفر ازمردم حلبچه + عکس
۱۶:۰۳
کشتار مردم حلبچه
اشتراک : در تاریخ ١۶ مارس
١٩٨٨برابر با ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ مردم شهر حلبچه در عرض چند لحضه بوسیله
بمب های شیمیایی ساخته شدهی دولتهای غربی(ناجیان حقوق بشر و دمکراسی) توسط حکومت
فاشیستى بعث عراق قتل و عام شدند. حمله شیمیایی به حلبچه (به کردی: کیمیابارانی ھەڵەبجە) که
به کشتار حلبچه یا جمعهٔ خونین
نیز شناخته میشود، یک نسلکشی مردم کرد زبان بود که در طی روزهای پایانی جنگ
ارتجاعى ایران و عراق روی داد هنوز آمار دقیقى از قربانیان این جنایت در دست نیست
آمارها شمار کشته شدگان را ۵ تا ۷هزار نفر و شمار زخمی شدگان را از ۷ تا ۱۰ هزار نفر اعلام میکنند صدها تن دیگر بر اثر عواقب، بیماریها
و نقص جسم در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند اکثر قربانیان این جنایت
غیرنظامیان بودند.
طی وقوع این جنایت ۷۲ تن از کمونیستهای مبارز عضو حزب کمونیست ایران که از آنها با عنوان "گردان شوان" نام برده میشود در حالی که در جریان بمباران شیمیائی مسموم شده بودند با نیروهای جنایتکار جمهوری اسلامی ایران درگیر شدند و بیشتر آنها جان باختند دوازده نفر از آنها نیز از طرف نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر و سپس در شهر سنندج اعدام شدند.
مردم حلبچه و شاهدان این جنایت طی سالهای گذشته بارها در کنار نقش حکومت فاشیستی بعث با سر کردگی صدام حسین از جنگ طلبی و نقش حکومت جمهوری اسلامی ایران ، از ساخت و ساز و در اختیار قرار دادن تسلیحات شیمایی دولتهای غربی به حکومتهای دیکتاتور و سکوت مدیای به اصلاح بیطرف همراه با سیاستهای غلت و سازشکارانه احزاب ناسیونالیست کرد با دولتهای ارتجاعی منطقه به عنوان عاملان وقوع این جنایت نام بردهاند.
طی وقوع این جنایت ۷۲ تن از کمونیستهای مبارز عضو حزب کمونیست ایران که از آنها با عنوان "گردان شوان" نام برده میشود در حالی که در جریان بمباران شیمیائی مسموم شده بودند با نیروهای جنایتکار جمهوری اسلامی ایران درگیر شدند و بیشتر آنها جان باختند دوازده نفر از آنها نیز از طرف نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر و سپس در شهر سنندج اعدام شدند.
مردم حلبچه و شاهدان این جنایت طی سالهای گذشته بارها در کنار نقش حکومت فاشیستی بعث با سر کردگی صدام حسین از جنگ طلبی و نقش حکومت جمهوری اسلامی ایران ، از ساخت و ساز و در اختیار قرار دادن تسلیحات شیمایی دولتهای غربی به حکومتهای دیکتاتور و سکوت مدیای به اصلاح بیطرف همراه با سیاستهای غلت و سازشکارانه احزاب ناسیونالیست کرد با دولتهای ارتجاعی منطقه به عنوان عاملان وقوع این جنایت نام بردهاند.
۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه
از یک سوسیالیسم تا سوسیالیسم دیگر
۱۷:۲۴
تونی آندره آنی
از: تونی
آندره آنی
برگردان : ب . کیوان
در تاریخ اندیشه سوسیالیستی، می توان به طور شکلواره ای سه نمود بزرگ سوسیالیسم، سه «مدل»به مفهوم بسیار وسیع اصطلاح را که در قرن 19 به وجود آمدند و تا عصر ما ادامه یافتند، متمایز کرد.نخستین مدل استوار بر همیاری است. زحمتکشان در تعاونی ها سهیم اند. آن ها کارفرمایان این تعاونی ها می شوند.خدمات مشترک را به شکل دو جانبه سازمان داده و اتحادیه ها را بر پایه خود صنعت تشکیل می دهند. هر یک از آن ها نمایندگانی به مجلس منافع ملی می فرستند. در سطح سر زمینی آن ها «کمون» هایی به وجود می آورند که برای تشکیل دادن یک ارگانیسم سیاسی برای کارکردهای کرانمند متحد می شوند. بازار و رقابت باقی می مانند، اما قیمت ها دیگر قیمت های بازار سرمایه داری نیستند که سود کارفرمایان را گرد آورند: و رقابت نظام مند است. پرودون تئوری پرداز اصلی این سوسیالیسم است. (1) این سوسیالیسم نسل شمارمندی دارد. (2) سوسیالیسمِ خود مدیریت یوگوسلاوی از آن الهام می گیرد.
دومین مدل برنامه ریز است. وسیله های تولید در مالکیت
اجتماعی است. واحدهای تولید دیگر فرآورده های شان را مبادله نمی کنند. اماوظیفه
های تولید را برحسب برنامه تقسیم می کنند. بازار در این مدل ناپدید می شود. یک
ارگانیسم مرکزی از نوع اداری جانشین آن می گردد. دولت در سطح سرزمین (یا آن
چه که از آن باقی می ماند) متمرکز است. نخستین روایت این مدل را پیش از آن که مارکس
و انگلس آن را دوباره فرمول بندی کنند، نزد سن سیمون و اندیشمندان
کمونیست می یابیم . سیستم شوروی به آن واقعیت تاریخی می بخشد و به نوبه خود الهام
بخش برخی مدل های تئوریک سوسیالیسم می شود. (3) مانند سوسیالیسم کوک شورت و
کوتریل و آلبرت و هانل ...
۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه
ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى ترجمهء بهرام قديمى مكزيك. ۲۸ ژانويه ۲۰۰۹ خطاب به رفقاى كارزارى ديگر، به رفقاى ششمين [بيانيه] انترناسيونال، و زنانى كه به ششمين بيانيه [جنگل لاكندونا] پيوسته اند: رفقاى زن: به عنوان بخشى از مراسم آيندهء روز بين المللى زنِ در مبارزه، زنانِ فرماندهء كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى، در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، برنامهاى ورزشى، فرهنگى و سياسى، در محل حلزون اوونتيك، در بلنديهاى چياپاس، برگزار خواهند كرد. در حالى كه هنوز فرماندهانِ زن داشتند در مورد مشخصات اين همايش زنان مبارز بحث ميكردند، خبرِ تأسف بار درگذشتِ رفيقمان، عضو كارزارى ديگر در چيهواوا، بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال به ما رسيد. ما زاپاتيستها اين زن را «مادر كورال» ميخوانديم، او مادر مبارزينى بود كه در نبرد به خاك افتادند. وى مبارزى پيگير در راه بازگرداندنِ ناپديدشدگانِ سياسى بود. او ما را مانند فرزند خود پذيرفت، بدون فرصت طلبيهاى مُد روز، بدون هيچ شرط و شروطى، و با احساسات قلبى، بدون آنكه مسألۀ سِن در ميان باشد و يا عكسى تبليغاتى گرفته شود. وقتى ما، هيئت كميسيون ششمين بيانيه، با او از نزديك آشنا شديم، در وى نيروئى يافتيم، كه رفقاى مادر، مادران ناپديد شدگان سياسى در چيهواوا بارها به احترام او به پا برخاستند، «ننه دلاور»هامان. با آن كه اين همايش در ابتدا براى زنان زاپاتيست برنامه ريزى شده بود، زنان فرمانده فكر كردند كه از زنان «ديگرى» كه در مكزيك و جهان رفيق ما هستند نيز دعوت كنند، و با آگاهى از درگذشت بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال، تصميم گرفتند اين مراسم را با ناماين زن مبارز كه ميشناختيم و ميشناسيم، «ماما كورال» بنامند، تا بدين وسيله نسبت به زنانى كه مادرند، و بدون آن كه سنشان اهميتى داشته باشد، نه تسليم ميشوند، نه خود را ميفروشند، و نه پايشان ميلنگد، اداى احترام كنند. پس، در اجراى دستور فرماندهانمان، فرماندهان زن زاپاتيست، از شما دعوت ميكنيم به... مراسم سياسى، ورزشى، فرهنگى و هنرىِ «ماما كورال» كه در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، در محل حلزون اوونتيك، چياپاس، برگزار ميشود شركت كنند كه مشخصاتش از اين قرار است: ــ فقط زنان مى توانند بدون اهميت به سن، نژاد، اعتقاد مذهبى، زبان، مليت، و ترجيحات جنسيتى شان، مستقيماً در فعاليتهاى ورزشى، نمايشات هنرى و فرهنگى شركت داشته باشند. ــ مردانى كه شركت مى كنند، تنها مى توانند در آشپزى و يا نگهدارى از كودكان، نظافت و يا كمك به مراسم شركت داشته باشند. ــ سه نوع ورزش خواهد بود: بسكتبال، واليبال، و فوتبال. ــ فعاليت هنرى از قبيل ترانه، شعر، نمايش تأتر، روزنامهء ديوارى و رقص خواهد بود. ــ گروههاى زنان كه براى شركت در بخش ورزشى تشكيل ميشوند، بايد از قبل در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند در چه نوع ورزشى شركت خواهند داشت، چند نفر زن تيمشان را تشكيل ميدهند، نام تيم چيست، و در صورتى كه لباس با فرم معينى به تن ميكنند، لباس فرمشان چه طورى است. اين اطلاعات براى برنامه ريزى مسابقات است. ــ زنان و يا گروههاى زنانى كه ميخواهند در فعاليتهاى فرهنگى شركت كنند نيز بايد در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند ميخواهند در چه برنامهء فرهنگى شركت كنند، چند نفرند و نامشان چيست، اگر نامى روى گروهشان ميگذارند بگويند تا بتوان برنامه ريزى كرد. ــ بازيهاى ورزشى در روز ۷ مارس ۲۰۰۹ در زمين ورزش حلزون اوونتيك آغاز ميشود، و اگر تعداد تيمها زياد باشد، در روز ۸ مارس ادامه خواهد يافت. ــ برنامه هاى فرهنگى، بسته به آن كه چه تعدادى ثبت نام كرده باشند، در شبانگاه ۷ مارس و در عصر و شبانگاه ۸ مارس برگزار خواهند شد. ــ روز ۸ مارس ۲۰۰۹ فرماندهان زن زاپاتيست، پيامى براى مبارزه خواهند داد. همين و بس. آزادى و عدالت براى آتنكور! آزادى، عدالت، و ارائهء زندهء زندانيان و ناپديدشدگان سياسى! از كوهستان هاى جنوب شرقى مكزيك. از طرف كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى معاون فرمانده شورشى ماركوس مكزيك، ژانويه ۲۰۰۹ Comunicado del CCRI-CG del EZLN, convocando al evento político, deportivo, cultural y artístico "MAMÁ CORRAL", 28 de Enero del 2009, en Farsi
۱۴:۲۳
No comments
۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه
لنین در دادگاه پراوادا انديشههايي انتقادي درباره شعاعيان
طبعا تاكنون آثار بسياري پيرامون نقد آراي لنين از سوي منتقدان غربي نظير كارلكائوتسكي، آنتونيوگرامشي، گئورگي پلخانف، رزا لوكزامبورگ، ميلوان جيلاس و تا همين اواخر آلن بديو منتشر شده است و شايد (اگر خرده انتقادات كساني چون انور خامهاي، عنايتالله رضا و محمد پروين تنكابني را ازجمله نقدهاي اثرگذار در حوزه ماركسيسم انتقادي ارزيابي شود) بتوان گفت كه نقد لنينيسم در ايران وجود داشته است، اما به جرات ميتوان مدعي شد كه تا پيش از مصطفي شعاعيان پژوهش بايستهايي توسط انديشهورزان چپ ايران پيرامون نقد آموزههاي لنينيستي از منظر چپ انتقادي صورت نگرفته بود تا اينكه سرانجام او با ايجاد تشكيك در نظريه انقلاب سوسياليستي لنين، سرنوشت محتوم پيروي از آن، بدون در نظر داشتن دموكراسي سوسياليستي را شكست ارزيابي ميكند و چنانكه در ادامه شاهد خواهيم بود، براساس روش پژوهش رفتارگرايانه، آراي لنين را در عرصه تاريخ كنشهاي سياسي اين نظريه، به محك آزمون گذاشته، امكانهاي ناكارآمدي اين پارادايم را متذكر ميشود. مصطفي شعاعيان تسلط بسياري از لحاظ تئوريك بهموضوع مورد نقدش داشت. او بدون اطلاع از سير تحولات متفكران اروپايي و تنها با مطالعه منابع اندك موجود، بدون دانستن زباني غير از فارسي و تنها با دسترسي به منابع دستچندم به مجموعه آراي مشابه متفكران منتقد لنينيسم در اروپا (موسوم به چپ نقاد) رسيده بود.
اين نكته در سرسخن سرويراستار نشر مزدك بر كتاب انقلاب شعاعيان مورد اشاره قرار گرفته است. نكته مهم ديگر اينكه اساسا درميان چپ ايراني آثار تئوريك چنداني پيرامون مساله انقلاب كمونيستي بهچشم نميخورد و عمدتا اندك آثار موجود با محوريت انقلاب تنها به شرايط و استراتژيهاي مبارزه و تاكتيكهاي انقلابي و در كل، ايجاد تحولي بنيادين در زيرساختها و روبناهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... ميپردازد،
۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه
همه جا جهان سوم است
انديشه (9) / آنتوني
كابالرو/ ترجمه:جاهد جهانشاهي
آنتوني كابالرو(1) يكي از سرشناسترين روشنفكران آمريكايجنوبي است. او در سال 1945 در بوگوتا زاده شد و با نوشتن رمان «بدون راه نجات» در ادبيات معاصر كلمبيا جايگاه استواري براي خود پديد آورد. نوشتار پيشرو رويكردي انتقادي به سرمايهداري و تبعاتش در كشورهاي مختلف دارد.
دهها سال طول كشيد تا سرمايهداري بتواند متمدن شود. حال دوباره خشونت اوليهاش را از سر گرفته است. براي اين منظور آمريكايجنوبي بهترين نمونه است.
چرا سرمايهداري گرفتار بحران شده است؟ براي اينكه به يك سرمايهداري جهانسومي مبدل شده است. باز هم سوال فقر مطرح ميشود و چگونه ميتوان از آن رهايي يافت.
من از آمريكايجنوبي برايتان مينويسم. زماني كه
سوسياليسم واقعا موجود به پايان خط رسيد، براي اين منطقه بهاصطلاح «اتفاقنظر
واشنگتن(2)» را كشف كردند. اما اسم اين برنامه اقتصادي رياكارانه است و چنين تداعي
ميكند كه كشورهايي با «خواستهاي همسو» در واشنگتن به «اتفاقنظر» دست يافتند.
اما حقيقت اين است كه عدهاي با هم به توافق رسيدند تا برنامهاي را بر ما ديكته
كنند: موسسات مالي بينالمللي مستقر در واشنگتن همچون بانك جهاني، صندوق بينالمللي
پول و بانك توسعه ميان آمريكايي. اين رويداد شباهت زيادي به يك ضربالمثل قديمي
اسپانيايي دارد «شبانها نشست داشتند، گوسفندها مردند(3).»
۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه
تريديونيونيسم
آنتون پانه
کوک (1936)
مترجم: مهران اميری
طبقه کارگر چگونه بايد با سرمايه داری مبارزه کند تا پيروز شود؟ اين مهمترين سوالی است که امروزه در برابر هر کارگری قرار دارد. برای تسخير قدرت و شکست دشمن، از چه تاکتيک هائی و از چه ابزار مؤثری برای پيکار ميتوانند استفاده کنند؟ هيچ علمی و هيچ تئوری ای نمی تواند به آنها بگويد که دقيقاً چه کنند. آنها فقط بطور خودانگيخته، و غريزی، با حس کردن، با حس امکانات، شيوه های کنش خود را يافتند. با رشد سرمايه داری و تسخير کره زمين، و افزايش قدرت آن، قدرت کارگران نيز افزايش يافت. اسلوب نوين پيکار، وسيعتر و مؤثرتر، در کنار شيوه های قديمی تر بوجود آمدند. بديهی است که با تغيير شرايط اشکال نبرد و تاکتيک های مبارزه طبقاتی نيز بايد تغيير کنند. تريديونيونيسم* شکل اوليه ی جنبش کارگری در سرمايه داریِ پايدار بود. کارگر منفرد در برابر کارفرمای سرمايه دار ناتوان است. برای غلبه بر اين ناتوانی، کارگران در اتحاديه ها سازمان می يابند. اتحاديه، با اعتصاب بعنوان سلاح خود، کارگران را به يکديگر در اقدامی مشترک پيوند ميدهد. سپس بالانس قدرت نسبتاً متوازن، يا بعضی وقت ها در سمت کارگران حتی سنگين تر ميشود، چراکه کارفرماهای منفرد کوچک در برابر اتحاديه ی قوی ضعيف هستند. از اينرو، در سرمايه داری پيشرفته، اتحاديه های کارگری و اتحاديه ی کارفرماها (مجامع، تراستها، شرکتها، و غيره) بعنوان نيرو های نبرد در برابر يکديگر صف آرائی می کنند.
پل ماتيك
۱۵:۵۲
No comments
1981-1904
پل ماتيک در سال 1904 در منطقه پومرن در آلمان متولد شد و در برلين تحت سرپرستی والدينی با آگاهی طبقاتی رشد کرد. او فعاليت سياسی اش را بسيار زود شروع كرد و بنقد در سن 14 سالگی عضو سازمان جوانان سوسياليستِ آزادِ (Freie Sozialistische Jugend) اسپارتاكيست شده بود. سپس در همين سن در سال 1918 بعنوان كارگرِ آموزشیِ ماشين سازی در شرکت زيمنس شروع به کار کرد و در همانجا نيز در طی انقلاب بعنوان نماينده كارآموزان در شورای کارگرانِ شرکت انتخاب شد.
ماتيک با شرکت فعال در عمليات انقلابی گوناگون در انقلاب 1918 آلمان، دستگير شدن های متعدد و تهديد به قتل، و هم راستا با چپ و گرايشِ اپوزيسيونِ کمونيست های آلمان راديكاليزه شد. پس از انشعاب حزب کمونيست آلمان KPD (اسپارتاکوس) در هايدلبرگ و شکل گيری حزب کارگران کمونيست آلمان KAPD در بهار 1920، به KAPD پيوست و در سازمان جوانان اين حزب فعال شد و برای نشريه اش قلم زد.
در سال 1921، درسن 17 سالگی، برای مدتی چند برای پيدا كردنِ کار به کلن نقل مکان کرد تا اينكه اعتصابات، شورش ها و دستگيریهای جديد، هر اميد و چشم اندازی برای پيدا كردن كار را از بين برد. در همين شهر بمثابه يك سازمانده و آژيتاتورِِ KAPD و AAU فعاليت می کرد، و با فعالين ديگری از جمله با يان اپل Jan Appel آشنا شد، و اين آشنائی بعدها به همكاری توسعه يافت و سال ها ادامه داشت. در عين حال در همينجا با روشنفکرانی که درAAUE کار می کردند و قلم می زدند، مانند اتو روله Otto Rühle، ارتباط برقرار کرد.
ماتيک با افت مبارزه راديكال توده ها و اميدهای انقلابی --بخصوص پس از سال 1923-- بعد از سالها بيكاری، در 1926 به ايالات متحده مهاجرت کرد، اما همچنان ارتباطاتش را با KAPD و AAU در آلمان حفظ نمود.
در ايالات متحده ماتيک مطالعات سيستماتيكتری را، بيش از همه در رابطه با مارکس، به پيش برد. علاوه بر اين، انتشار کارِ پايهای هنريك گروسمان تحت عنوان «قانون انباشت و فروپاشی سيستم سرمايهداری»[1] نقشی اساسی برای ماتيک ايفا کرد، زيرا گروسمان با اين اثر، تئوری انباشت مارکس که کاملا فراموش شده بود را دوباره به مرکز مباحثات جنبش کارگری آورد. «نقد اقتصاد سياسی» برای ماتيک نه موضوعی صرفاً اقتصادی، بلکه مساله ای بود که عمدتاً در ارتباط مستقيم با تجربه انقلابی خودش مطرح بود. از اين هنگام به بعد او روی تئوری توسعه سرمايه داری مارکس و منطق درونی تضادهای اين سيستم که بطور ناگزيری به بحرانها منجر می گردند، بمثابه اساس تمام انديشههای سياسی درون جنبش کارگران به کار پرداخت.
در اواخر دهه 1920 ماتيک به شيكاگو نقل مکان نمود و در آنجا ابتدا كوشش کرد تا سازمان های گوناگون کارگری را متحد کند. در سال 1931 کوشيد تا «روزنامه كارگر شيكاگو» (Chicagoer Arbeiterzeitung)، را احيا كند كه موفق نشد. اين روزنامهای بود با فرازو نشيبهای سنتی كه زمانی نيز از جمله توسط ژوزف ديتسگن[2] ويراستاری می شد. در همين سال ها برای يك دوره به «كارگران صنعتی جهان» ([3]( IWW كه تنها سازمان اتحاديه ای انقلابی موجود در آمريكا بود پيوست. برغم وجود تفاوت های بخشهای مختلف و متفاوتِ در اتحاديه، اما اين اتحاديه قصد داشت تمام كارگران را در يك اتحاديه بزرگ جمع كند تا بتوان اعتصاب عمومی را جهت سرنگونی سرمايه داری تدارك ديد. اما دوران طلائی اعتصابات مبارزه جويانِ وابلی[4] نقداً در اوايل دهه 1930 بپايان رسيده بود، و تنها خيزش مجدد جنبش بيكاران بود كه باعث رشد کوتاه مدت منطقه ای IWW شد. در سال 1933 پل ماتيک با ارائه پيش نويس برنامه ای برای IWW سعی كرد تا به وابلی ها شالوده «ماركسيستی» محكم تری بر اساس تئوری گروسمان بدهد. با اين وجود، اين كار به وضعيت سازمان بهبود نبخشيد.
پس از تلاشهاي بيثمري در جهت اثرگذاري از بيرون بر روي حزب متحد کارگران لنينيست سرانجام ماتيک در 1934 به همراه تني چند از دوستانش ازIWW و تعدادي از اخراج شدگان از حزب متحد کارگران گروه کمونيست شورائي خودش را تشکيل داد. گروه اخير نشريهای تحت عنوان «نوشتارهای شورائی بين المللی» با سردبيری ماتيک منتشر میكرد كه در طی دهه 1930 همسان نشريه «نوشتارهای شورائی» (Rätekorrespondenz) وابسته به «گروه كمونيستهای بينالملل» (GIC) هلندی محسوب میشد. محتويات اين نشريه شامل ترجمه انگليسی مقالات و مباحثات اروپايی و نيز تحليلهای اقتصادی و انتقادی سياسی در رابطه با مسائل جاری در آمريكا و ديگر نقاط جهان بود. اين گروه تماس های نزديكی با باقی مانده های گروه های كوچكِ كمونيستِ چپِ آلمانی و هلندی (يان اّپل و پانه كوك) برقرار و حفظ كرد.
ماتيک بغير از كارِ خودش در كارخانه، نه فقط بخش بيشترِ بازبينی، ويراستاری و كارهای تكنيكی نشريه را انجام می داد، بلكه نويسنده بخش مهمی از نوشته های آن نشريه نيز بود. از ميان معدود كسانی كه مايل به ارائه منظم مقالات بودند، می توان از كارل كُرش نام برد. ماتيک با وی در سال 1935 در ارتباط قرار گرفت و برای سال های زيادی پس از مهاجرت كُرش به آمريكا در سال 1936 بعنوان يك دوست شخصی همچنان باقی ماند.
از آنجا كه «كمونيسم شورائی» اروپايی زير زمينی شد و از سال های 1935 به بعد رسماً «ناپديد» شدند، ماتيک نامِ نشريه را از سال 1938 به «ماركسيسم زنده» (Living Marxism) و پس از 1942 به «نوشتارهای نوين» (New Essays) تغيير داد.
ماتيک از طريق كارل كُرش و هنريك گروسمان با «موسسه تحقيقاتی» هوركهايمر[5] (كه بعدها بعنوان «مكتب فرانكفورت» معروف شد) نيز ارتباطاتی داشت. در سال 1936 مطالعات جامعه شناسانه وسيعی در ارتباط با جنبش بيكاران آمريكائی برشته تحرير درآورد و برای اين موسسه ارسال داشت. اين نوشته تا انتشارش در سال 1969 در بايگانی انستيتو خاک خورد كه بعد انتشارات «نقد نوين» آنرا منتشر کرد.
پس از شركت آمريكا در جنگ جهانی دوم و پيامدش يعنی تعقيب و سركوب تمام روشنفكران منقد، چپ در آمريكا توسط مكآرتيسم تصفيه و نابود شد. ماتيک در اوايل سال های 1950 در مناطق روستائی گوشه گير شد. در اينجا توانست با كارهای گهگداری و نيز فعاليت اش بعنوان نويسنده به بقا خود ادامه دهد. در دوره پس از جنگ، او (مانند ديگران) فعاليتهای كوچك، محدود و هرازگاهی داشت، مانند نوشتن مقالات كوتاه برای گاهنامه های گوناگون.
از سال های 1940 تا اواخر دهه 1950 ماتيک به مطالعه كينز پرداخت و يك رشته دست نوشته و مقالات انتقادی عليه تئوری و عملكرد كينزی نوشت. در اين نوشتهها، تئوریهای ماركس و گروسمان در رابطه با توسعه سرمايهداری برای شناخت نقادانه از پديده ها و مظاهر جديد سرمايه داری را گسترش داد.
با تغييرات عمومی در صحنه سياسی و عروج مجدد افكار انتقادی در سالهای 1960، ماتيک اين كار را حتی پيشتر برد. يكی از اين كارهايش كتاب «ماركس و كينز، محدودههای اقتصاد مختلط» (1969)[6] است كه به زبانهای متعددی ترجمه و منتشر شد و نفوذ زيادی بر جنبش دانشجوئی پسا-68 داشت. كارِ مهم ديگرش در همين دوره كتاب « نقدِ هنريك ماركوزه -انسان يك بعدی در جامعه طبقاتی»[7] بود. در اين كتاب، اين تز را كه پرولتاريا (آنچنانكه ماركس میفهميد) در جامعهي پيشرفتهي سرمايهداری به يك «مفهوم اسطوره ای» تبديل شده است، با قدرت مردود شمرد. با وجودی كه با تحليلِ نقادانه ايدئولوژی حاكم از سوی ماركوزه موافق بود، نشان داد كه تئوری يك بعدی بودن، خود تنها بعنوان يك ايدئولوژی وجود دارد. خودِ ماركوزه متعاقباً تائيد كرد كه نقدِ ماتيک تنها نقدِ جدی ای است كه كتابش دريافت داشته است.
تا سالهای 1970، مقالات قديم و جديد زيادی از ماتيک به زبانهای مختلف در نشريات گوناگون به چاپ رسيد. در سال تحصيلی 1975-1974 ماتيک بعنوان «پروفسور مهمان» در دانشگاه روسكيلد دانمارك درگير بود. در اينجا، او نقدِ اقتصاد سياسی ماركس، و نيز تاريخ جنبش كارگری را تدريس كرد. بعلاوه بعنوان مرجع انتقادی در سمينارهای متعددی به همراه ديگر مهمانان مانند ماكسيميليان روبل، ارنست مندل، جوآن رابينسون و ديگران شركت جست. در سال 1977 سفر تدريسی اش را به دانشگاه شهر مكزيك به پايان رساند. در آلمان اما فقط دو بار، در سال 1971 در برلين و 1975 در هانوفر سخنرانی كرد.
پل ماتيک در آخرين سال های حياتش موفق شد شنوندگانی در ميان نسل جديد برای ديدگاه هايش بيابد. در سال 1978 مجموعه نسبتاً بزرگی از مقاله های منتخب در طی 40 سال از حيات سياسی اش تحت عنوان «كمونيسمِ ضد بلشويك» منتشر شد.
پل ماتيک در ماه فوريه 1981 در حالی كه تقريباً دستنويس كتاب ديگرش را به پايان رسانده بود درگذشت. اين دستنوشتهها بعد توسط پسرش تحت عنوان «ماركسيسم آخرين پناهگاه بورژوازی؟» منتشر شد.
برگفته شده از:
[1] (1929) Das Akkumulations - und Zusammenbruchsgesetz des Kapitalistischen Systems Henryk Grossmann:
[3] ( Industrial Workers of the World ( IWW اين اتحادية كارگری در سال 1905 در شهر شيكاگر در آمريكا تاسيس شد.
پل ماتيك
۱۵:۵۲
No comments
1981-1904
پل ماتيک در سال 1904 در منطقه پومرن در آلمان متولد شد و در برلين تحت سرپرستی والدينی با آگاهی طبقاتی رشد کرد. او فعاليت سياسی اش را بسيار زود شروع كرد و بنقد در سن 14 سالگی عضو سازمان جوانان سوسياليستِ آزادِ (Freie Sozialistische Jugend) اسپارتاكيست شده بود. سپس در همين سن در سال 1918 بعنوان كارگرِ آموزشیِ ماشين سازی در شرکت زيمنس شروع به کار کرد و در همانجا نيز در طی انقلاب بعنوان نماينده كارآموزان در شورای کارگرانِ شرکت انتخاب شد.
ماتيک با شرکت فعال در عمليات انقلابی گوناگون در انقلاب 1918 آلمان، دستگير شدن های متعدد و تهديد به قتل، و هم راستا با چپ و گرايشِ اپوزيسيونِ کمونيست های آلمان راديكاليزه شد. پس از انشعاب حزب کمونيست آلمان KPD (اسپارتاکوس) در هايدلبرگ و شکل گيری حزب کارگران کمونيست آلمان KAPD در بهار 1920، به KAPD پيوست و در سازمان جوانان اين حزب فعال شد و برای نشريه اش قلم زد.
در سال 1921، درسن 17 سالگی، برای مدتی چند برای پيدا كردنِ کار به کلن نقل مکان کرد تا اينكه اعتصابات، شورش ها و دستگيریهای جديد، هر اميد و چشم اندازی برای پيدا كردن كار را از بين برد. در همين شهر بمثابه يك سازمانده و آژيتاتورِِ KAPD و AAU فعاليت می کرد، و با فعالين ديگری از جمله با يان اپل Jan Appel آشنا شد، و اين آشنائی بعدها به همكاری توسعه يافت و سال ها ادامه داشت. در عين حال در همينجا با روشنفکرانی که درAAUE کار می کردند و قلم می زدند، مانند اتو روله Otto Rühle، ارتباط برقرار کرد.
ماتيک با افت مبارزه راديكال توده ها و اميدهای انقلابی --بخصوص پس از سال 1923-- بعد از سالها بيكاری، در 1926 به ايالات متحده مهاجرت کرد، اما همچنان ارتباطاتش را با KAPD و AAU در آلمان حفظ نمود.
در ايالات متحده ماتيک مطالعات سيستماتيكتری را، بيش از همه در رابطه با مارکس، به پيش برد. علاوه بر اين، انتشار کارِ پايهای هنريك گروسمان تحت عنوان «قانون انباشت و فروپاشی سيستم سرمايهداری»[1] نقشی اساسی برای ماتيک ايفا کرد، زيرا گروسمان با اين اثر، تئوری انباشت مارکس که کاملا فراموش شده بود را دوباره به مرکز مباحثات جنبش کارگری آورد. «نقد اقتصاد سياسی» برای ماتيک نه موضوعی صرفاً اقتصادی، بلکه مساله ای بود که عمدتاً در ارتباط مستقيم با تجربه انقلابی خودش مطرح بود. از اين هنگام به بعد او روی تئوری توسعه سرمايه داری مارکس و منطق درونی تضادهای اين سيستم که بطور ناگزيری به بحرانها منجر می گردند، بمثابه اساس تمام انديشههای سياسی درون جنبش کارگران به کار پرداخت.
در اواخر دهه 1920 ماتيک به شيكاگو نقل مکان نمود و در آنجا ابتدا كوشش کرد تا سازمان های گوناگون کارگری را متحد کند. در سال 1931 کوشيد تا «روزنامه كارگر شيكاگو» (Chicagoer Arbeiterzeitung)، را احيا كند كه موفق نشد. اين روزنامهای بود با فرازو نشيبهای سنتی كه زمانی نيز از جمله توسط ژوزف ديتسگن[2] ويراستاری می شد. در همين سال ها برای يك دوره به «كارگران صنعتی جهان» ([3]( IWW كه تنها سازمان اتحاديه ای انقلابی موجود در آمريكا بود پيوست. برغم وجود تفاوت های بخشهای مختلف و متفاوتِ در اتحاديه، اما اين اتحاديه قصد داشت تمام كارگران را در يك اتحاديه بزرگ جمع كند تا بتوان اعتصاب عمومی را جهت سرنگونی سرمايه داری تدارك ديد. اما دوران طلائی اعتصابات مبارزه جويانِ وابلی[4] نقداً در اوايل دهه 1930 بپايان رسيده بود، و تنها خيزش مجدد جنبش بيكاران بود كه باعث رشد کوتاه مدت منطقه ای IWW شد. در سال 1933 پل ماتيک با ارائه پيش نويس برنامه ای برای IWW سعی كرد تا به وابلی ها شالوده «ماركسيستی» محكم تری بر اساس تئوری گروسمان بدهد. با اين وجود، اين كار به وضعيت سازمان بهبود نبخشيد.
پس از تلاشهاي بيثمري در جهت اثرگذاري از بيرون بر روي حزب متحد کارگران لنينيست سرانجام ماتيک در 1934 به همراه تني چند از دوستانش ازIWW و تعدادي از اخراج شدگان از حزب متحد کارگران گروه کمونيست شورائي خودش را تشکيل داد. گروه اخير نشريهای تحت عنوان «نوشتارهای شورائی بين المللی» با سردبيری ماتيک منتشر میكرد كه در طی دهه 1930 همسان نشريه «نوشتارهای شورائی» (Rätekorrespondenz) وابسته به «گروه كمونيستهای بينالملل» (GIC) هلندی محسوب میشد. محتويات اين نشريه شامل ترجمه انگليسی مقالات و مباحثات اروپايی و نيز تحليلهای اقتصادی و انتقادی سياسی در رابطه با مسائل جاری در آمريكا و ديگر نقاط جهان بود. اين گروه تماس های نزديكی با باقی مانده های گروه های كوچكِ كمونيستِ چپِ آلمانی و هلندی (يان اّپل و پانه كوك) برقرار و حفظ كرد.
ماتيک بغير از كارِ خودش در كارخانه، نه فقط بخش بيشترِ بازبينی، ويراستاری و كارهای تكنيكی نشريه را انجام می داد، بلكه نويسنده بخش مهمی از نوشته های آن نشريه نيز بود. از ميان معدود كسانی كه مايل به ارائه منظم مقالات بودند، می توان از كارل كُرش نام برد. ماتيک با وی در سال 1935 در ارتباط قرار گرفت و برای سال های زيادی پس از مهاجرت كُرش به آمريكا در سال 1936 بعنوان يك دوست شخصی همچنان باقی ماند.
از آنجا كه «كمونيسم شورائی» اروپايی زير زمينی شد و از سال های 1935 به بعد رسماً «ناپديد» شدند، ماتيک نامِ نشريه را از سال 1938 به «ماركسيسم زنده» (Living Marxism) و پس از 1942 به «نوشتارهای نوين» (New Essays) تغيير داد.
ماتيک از طريق كارل كُرش و هنريك گروسمان با «موسسه تحقيقاتی» هوركهايمر[5] (كه بعدها بعنوان «مكتب فرانكفورت» معروف شد) نيز ارتباطاتی داشت. در سال 1936 مطالعات جامعه شناسانه وسيعی در ارتباط با جنبش بيكاران آمريكائی برشته تحرير درآورد و برای اين موسسه ارسال داشت. اين نوشته تا انتشارش در سال 1969 در بايگانی انستيتو خاک خورد كه بعد انتشارات «نقد نوين» آنرا منتشر کرد.
پس از شركت آمريكا در جنگ جهانی دوم و پيامدش يعنی تعقيب و سركوب تمام روشنفكران منقد، چپ در آمريكا توسط مكآرتيسم تصفيه و نابود شد. ماتيک در اوايل سال های 1950 در مناطق روستائی گوشه گير شد. در اينجا توانست با كارهای گهگداری و نيز فعاليت اش بعنوان نويسنده به بقا خود ادامه دهد. در دوره پس از جنگ، او (مانند ديگران) فعاليتهای كوچك، محدود و هرازگاهی داشت، مانند نوشتن مقالات كوتاه برای گاهنامه های گوناگون.
از سال های 1940 تا اواخر دهه 1950 ماتيک به مطالعه كينز پرداخت و يك رشته دست نوشته و مقالات انتقادی عليه تئوری و عملكرد كينزی نوشت. در اين نوشتهها، تئوریهای ماركس و گروسمان در رابطه با توسعه سرمايهداری برای شناخت نقادانه از پديده ها و مظاهر جديد سرمايه داری را گسترش داد.
با تغييرات عمومی در صحنه سياسی و عروج مجدد افكار انتقادی در سالهای 1960، ماتيک اين كار را حتی پيشتر برد. يكی از اين كارهايش كتاب «ماركس و كينز، محدودههای اقتصاد مختلط» (1969)[6] است كه به زبانهای متعددی ترجمه و منتشر شد و نفوذ زيادی بر جنبش دانشجوئی پسا-68 داشت. كارِ مهم ديگرش در همين دوره كتاب « نقدِ هنريك ماركوزه -انسان يك بعدی در جامعه طبقاتی»[7] بود. در اين كتاب، اين تز را كه پرولتاريا (آنچنانكه ماركس میفهميد) در جامعهي پيشرفتهي سرمايهداری به يك «مفهوم اسطوره ای» تبديل شده است، با قدرت مردود شمرد. با وجودی كه با تحليلِ نقادانه ايدئولوژی حاكم از سوی ماركوزه موافق بود، نشان داد كه تئوری يك بعدی بودن، خود تنها بعنوان يك ايدئولوژی وجود دارد. خودِ ماركوزه متعاقباً تائيد كرد كه نقدِ ماتيک تنها نقدِ جدی ای است كه كتابش دريافت داشته است.
تا سالهای 1970، مقالات قديم و جديد زيادی از ماتيک به زبانهای مختلف در نشريات گوناگون به چاپ رسيد. در سال تحصيلی 1975-1974 ماتيک بعنوان «پروفسور مهمان» در دانشگاه روسكيلد دانمارك درگير بود. در اينجا، او نقدِ اقتصاد سياسی ماركس، و نيز تاريخ جنبش كارگری را تدريس كرد. بعلاوه بعنوان مرجع انتقادی در سمينارهای متعددی به همراه ديگر مهمانان مانند ماكسيميليان روبل، ارنست مندل، جوآن رابينسون و ديگران شركت جست. در سال 1977 سفر تدريسی اش را به دانشگاه شهر مكزيك به پايان رساند. در آلمان اما فقط دو بار، در سال 1971 در برلين و 1975 در هانوفر سخنرانی كرد.
پل ماتيک در آخرين سال های حياتش موفق شد شنوندگانی در ميان نسل جديد برای ديدگاه هايش بيابد. در سال 1978 مجموعه نسبتاً بزرگی از مقاله های منتخب در طی 40 سال از حيات سياسی اش تحت عنوان «كمونيسمِ ضد بلشويك» منتشر شد.
پل ماتيک در ماه فوريه 1981 در حالی كه تقريباً دستنويس كتاب ديگرش را به پايان رسانده بود درگذشت. اين دستنوشتهها بعد توسط پسرش تحت عنوان «ماركسيسم آخرين پناهگاه بورژوازی؟» منتشر شد.
برگفته شده از:
[1] (1929) Das Akkumulations - und Zusammenbruchsgesetz des Kapitalistischen Systems Henryk Grossmann:
[3] ( Industrial Workers of the World ( IWW اين اتحادية كارگری در سال 1905 در شهر شيكاگر در آمريكا تاسيس شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)