۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

قتل عام نروژ: "اين حمله به جنبش کارگري است" – کارگران بايد پاسخ دهند


پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ - ۲۸ ژوييه ۲۰۱۱

خبر قتل عام خونين در نروژ افکار عمومي جهان را تکان داده است. حداقل 91 نفر به قتل رسيده‌اند که 84 نفرشان اعضاي "سازمان جوانان کارگر" (AUF) بودند که در اردويي تابستاني شرکت مي‌کردند.

قتل عام با بمب‌گذاري در اسلو شروع شد که هفت نفر را به قتل رساند. اما حمام خون واقعي مدت کوتاهي بعد در جزيره‌ي آتويا صورت گرفت که صدها جوان براي مدرسه‌ي تابستانه‌ي سازمان جوانان حزب کارگر در آن گرد آمده بودند. اين جزيره را اتحاديه‌هاي کارگري اسلو به اين سازمان بخشيده بودند و مکاني با اهميت نمادين بسيار براي کل جنبش کارگري بود
.
اوله تورپ، خبرنگار شبکه‌ي ان‌ آر کي به بي بي سي گفت: "با لباس پليس و سوار بر قايق از ساحل به اين جزيره‌ي کوچکِ نزديک ساحل آمد و گفت مي‌خواهد تحقيقاتي در رابطه با بمبگذاري‌ها انجام دهد."‌ شاهد عيني ديگري توضيح مي‌دهد که قاتل با اين ادعا آمده بود که افسر پليس است و آمده در مورد بمبگذاري در اسلو صحبت کند و آدم‌هاي کافي که جمع شدند، تيراندازي آغاز شد.

در لحظه‌اي هراسناک، جوانانِ با مايو و لباس شنا بر تن به گلوله بسته شدند. وحشتي باورنکردني برقرار شد و جوانان براي نجات جان‌شان به دريا مي‌پريدند و حين شنا کردن و دور شدن از صحنه‌ي کشتار، به قتل مي‌رسيدند. بعضي‌ها پشت صخره‌ها سنگر گرفتند يا هراسان در غارها پنهان شدند و مردِ مسلح افراد بي‌دفاع را يکي پس از ديگري به قتل مي‌رساند.
او با لباس پليس دور و بر جزيره راه مي‌رفت، مردم را صدا مي‌کرد و وقتي از جايگاه خفايشان بيرون مي‌آمدند به آن‌ها تيراندازي مي‌کرد. اليزِ 15 ساله،‌ لباس پليس را که ديد فکر کرد امن و امان است اما بعد تيراندازي آغاز شد. اليز مي‌گويد: "اول به کساني که در جزيره بودند شليک کرد. بعد شروع کرد تيراندازي به سوي کساني که در آب بودند."
چندين قرباني وانمود کردند مرده‌اند تا جان سالم به در ببرند. اما تفنگ‌چي با يک تفنگ که قربانيان را کشته بود، تفنگ شکاري ديگري در آورد و دوباره به سرشان شليک کرد. نشريات نروژ امروز صبح عکس‌ِ سواحلي پوشيده از جسد را منتشر کردند. اين اعمال قاتلي خون‌سرد و حسابگر بود.

آندرس برينگ بريويک کيست؟

انگشت اتهام بلافاصله به سوي القاعده نشانه رفت. غير از اين چه کسي مي‌توانست باشد؟ امکان چنين حملاتي به دست افراط‌گرايان اسلامي هميشه موجود بود، با توجه به اين‌که نروژ به افغانستان نيرو فرستاده و حزب کارگر نروژ از اين حرکت حمايت مي‌کند و سازمان جوانانش هم مخالف آن نيست. رئيس‌جمهور اوباما بلافاصله صميمانه‌ترين همدردي خود را ابراز کرد و از فرصت استفاده کرد تا بر طبل حمايت از "جنگ عليه تروريسم" که همچنان ادامه دارد، بکوبد.
کارزار تبليغات از 11 سپتامبر به اين طرف با روحيه‌ي عمومي کاري کرده که تروريسم بلافاصله با مرداني با رنگ پوست تيره و لباس‌هايي مثل عرب‌ها يا افغان‌ها تداعي مي‌شود. اما اطلاعاتي که متعاقبا منتشر شد بلافاصله اين نظريه را کنار گذاشت. برملا شد که فرد مهاجم به اردوي سازمان جوانان حزب کارگر مردي موطلايي، با ظاهرِ اسکانديناويايي و ملبس به لباس پليس بوده. قاتل نه مسلمان است و نه عضو القاعده که عضوي از طبقه‌ي متوسطِ نروژ.
آندرس برينگ بريويک خرده بورژوايي نروژي است. در نروژ درس کسب و کار خوانده و کسب و کاري کوچک اداره مي‌کند. پول کم نداشته چون مزرعه‌اي براي اداره‌ي شرکت کوچکش خريده که پيش از آن عناصر دنياي زيرزميني جرم و جنايت از آن به عنوان کشتگاه ماريجوآنا استفاده مي‌کردند. اين مزرعه در ضمن با ماجراي معروف يک فقره سرقت بانک ارتباط دارد (سرقت نوکاس) (ماجراي معروف دستبرد مسلحانه به مرکزي مالي در نروژ در سال 2004-م). بريويک احتمالا براي تدارک ديدن رويدادهاي ديروز بود که در روز 4 ماه مه، شش تن کود مصنوعي، که معمولا براي ساختن بمب‌هاي خانگي استفاده مي‌شود، خريد و از کسب و کار مزرعه‌ داري‌اش به عنوان پوشش استفاده کرد.
او در ضمن افراط‌‌گرايي دست راستي است. ظاهرا 10 سال، تا سال 2007، عضو فعال حزب نژادپرستِ "ترقي" (که در حال حاضر در نظرسنجي‌ها حدود 20 درصد راي دارد) و سازمان جوانان آن بوده است1. او مخالف مولتي‌کالچراليسم و به شدت ضدمسلمان است. ظاهرا پيشنهاد داده تي پارتيِ آمريکا در اروپا ساخته شود و از "اتحاديه دفاع از انگليسي‌ها2"‌ حمايت کرده است. از جمله نوشته‌هاي او:
"
با تمام ايدئولوژي‌هاي نفرت بايد يک‌جور برخورد کرد
اسلاميسم 300 ميليون کشته
کمونيسم 100 ميليون کشته
نازيسم 6 تا 20 ميليون کشته."
او گرو هارلم بروندلانت، نخست‌وزير سابق، را "قاتل ميهن" مي‌خواند چرا که ايشان اين فکر را مطرح کرد که هر کس در نروژ زندگي مي‌کند، نروژي است. او در ضمن مدام از اين مي‌گويد که چطور "مارکسيست‌ها" ظاهرا در همه‌جا، از جمله فرهنگ و مدارس و رسانه‌ها، نفوذ کرده‌اند.
شکي نيست که اين حرکتي سياسي بود. بر خلاف روال معمول حملاتِ ديوانگان، قربانيان اتفاقي نبودند. آن‌ها به دقت به دلايل سياسي انتخاب شده بودند. به نظر مي‌رسد هدف اصلي، يان استولتنبرگ، نخست‌وزير نروژ از حزب کارگر، بوده است. صدها نفر از جوانان منتظر سخنراني‌اي بودند که نخست‌وزير قرار بود امروز در جزيره انجام دهد.
رسانه‌هاي بين‌المللي يک‌صدا اين جنايات را اعمال "تفنگ‌چي ديوانه" تصوير مي‌کنند. اينگونه مي‌خواهند حواس‌ها را از محتواي سياسي اين رويدادها پرت کنند. آدمِ ديوانه مسئول اعمالش، که مشخصه‌اي به کلي اتفاقي و تصادفي دارند، نيست. اما اين حمله نه تصادفي بود و نه اتفاقي.
"
کارشناسان" نروژي تروريسم گيج اين واقعيتند که چطور يک تروريست دست راستي نروژي مرتکب اين جنايت شده است و نه يک مسلمان. بعضي گفته‌اند خدمات اطلاعاتي نروژ در چند سال گذشته توجه کافي به خطر افراط‌گرايي راست‌گرايان نکرده است. آيا آن‌ها خبري از ديدگاه‌هاي راست‌ افراطي بريويک نداشتند؟
بسياري جنبه‌هاي اين پرونده شفاف نيست. آيا بريويک به تنهايي عمل مي‌کرد يا بيش از يک تفنگ‌چي در کار بود؟ اولين تصويري که داده شد اين بود که او تنها عمل کرده. اما شاهداني هستند که مي‌گويد حداقل يک نفر بدون لباس فرم در جزيره بوده که در کشتار شرکت کرده. زمان معلوم مي‌کند. جالب اين‌جا است که استولتنبرگ، رهبر حزب کارگر، تاکيد کرده که پليس مشغول تحقيق در مورد امکان روابط بين‌المللي است.

کارگران بايد دست به عمل بزنند!
رهبر سازمان جوانان حزب کارگر،‌ اسکيل پدرسن، امروز صبح کنفرانسي مطبوعاتي برگزار کرد و اين حمله را حمله‌اي عليه دموکراسي دانست و گفت سازمان جوانان همچنان به ارزش‌هاي خود، ضديت با نژادپرستي و دفاع از دموکراسي و برابري ادامه مي‌دهد.
استولتنبرگ، نخست‌وزير، به روشني از اين جنايت تکان خورده بود و به دوربين‌هاي تلويزيوني گفت: "اين حمله‌اي عليه جنبش کارگري نروژ، عليه حزب کارگر نروژ و سازمان جوانان آن است." اين حرف دقيقا درست است. اما بي بي سي نيوز بلافاصله اين پيام را رقيق کرد و گفت اين حمله‌اي "عليه نظام سياسي نروژ و ارزش‌هاي نروژ" است.
سياستمداران راست‌گرايي مثل سارکوزي و آنجلا مرکل احساسات ضدمسلمانان را باد مي‌زنند تا حمايت راست را جلب کنند. مطبوعات و کساني مثل روپرت مرداک هم همين‌کار را مي‌کنند. آنان عناصر افراطي و ضدمهاجر را تشويق مي‌کنند. در موردِ نروژ مي‌بينيم که حزب محافظه‌کار در تدارک است تا در صورت شکست خوردن ائتلاف چپ‌گراي کنوني در انتخابات بعدي،‌ با "حزب ترقي" دولت ائتلافي تشکيل دهد. بدين‌سان اين حرف که بايد با احزاب بورژوايي راست هرگونه توافقي براي "دفاع از دموکراسي" در برابر راست افراطي برقرار کرد صحيح نيست.
رهبر حزب کارگر با تاکيد صحيح بر اين‌که اين حمله‌اي عليه جنبش کارگري است، شروع کرد اما بعد گفت مساله را بايد به پليس سپرد. اين اشتباه است. به دولت نمي‌توان براي ارائه دفاع موثر عليه فاشيست‌ها اتکا کرد. سرويس‌هاي اطلاعاتي دولت به فعاليت‌هاي فاشيست‌ها بي‌توجهي کرده‌اند و بخشي از دولت هميشه علائق فاشيستي دارد. باور کورکورانه به کارآيي دولت در حفاظت از ما مي‌تواند ما را در خوابِ خرگوشي امنيت فرو ببرد که نتايجي مرگبار دارد. يادمان نرود که اين قاتل از اين‌رو توانست دست به قتل عام دستجمعي بزند که لباس پليس پوشيده بود.

اين حمله فضايي از ترس و وحشت به راه انداخته که بايد با آن مقابله کرد. "جوانان سوسياليست" (SU) (سازمان جوانان "حزب چپِ سوسياليست"، چهارمين حزب بزرگ پارلمان نروژ و بخشي از ائتلاف حاکم "سرخ و سبز"-م) مجبور شدند اردوي تابستاني خود را که قرار بود هفته‌ي بعد،‌ درست در همان جزيره، صورت بگيرد لغو کنند. آن‌ها بيانيه‌اي در همبستگي با "اتحاديه جوانان کارگر" منتشر کرده‌اند که در آن رهبر اين سازمان، اولاف ماگنوس لينگه، به زيبايي مي‌گويد:‌ "براي تمام رفقاي جان‌باخته، نه يک دقيقه سکوت که يک عمر مبارزه."
اين حمله اين مساله را مطرح مي‌کند که چگونه از جنبش کارگري و سازمان‌هاي جوانانش در مقابل فاشيست‌ها دفاع کنيم. سازمان جوانان حزب کارگر، شاخه‌ي جوانان اتحاديه‌هاي کارگري و سازمان جوانان حزب چپِ سوسياليست بايد بلافاصله گرد هم آيند و کميته‌هاي دفاع از خود را در ارتباط با اتحاديه‌هاي کارگري و کميته‌هاي انتخابي کارگران شکل دهند. هر گونه فعاليت عمومي بايد مورد حفاظت و دفاع قرار بگيرد و هر گونه تجاوز بايد پاسخي نيرومند دريافت کند.
طبقه‌ي کارگرِ سازمان‌يافته بايد بياموزد که تنها به خود اتکا کند. تنها جنبش کارگري مي‌تواند با خطر گروه‌هاي فاشيستي و دست راستي بجنگد. اما براي انجام موثر اين کار هر گونه تحريک فاشيست‌ها بايد با بسيج تمام قدرت طبقه‌ي کارگر سازمان‌يافته پاسخ بگيرد. جنبش کارگري نروژ بسيار قدرتمند است. بايد از قدرت خود استفاده کند و درس خوبي به فاشيست‌ها بدهد. اتحاديه‌هاي کارگري نروژ بايد در اعتراض به اين حمله اعتصاب عمومي 24 ساعته اعلام کنند.
سازمان‌هاي کارگري جهان بايد با حرکت توده‌اي همبستگي خود را ابراز کنند. هم‌اکنون مراسم بزرگداشتي در سوئد برگزار مي‌شود. اما آن‌چه نياز داريم نه فقط ابراز عزاداري که عمل همبستگي بين‌المللي است. اتحاديه‌هاي کارگريِ ساير کشورها بايد جلسات و تظاهرات اعتراضي سازمان دهند اول از همه در همين سوئد. بگذار جهان ببيند که جنبش کارگري بين‌المللي با حمله‌ي فاشيست‌ها پس نمي‌کشد و به خيابان‌ها خواهيم آمد تا با هر گونه تهديدي نسبت به حقوق‌مان روبرو شويم!‌ بگذار شعارمان اين باشد:‌ حمله به يکي،‌ حمله به همه است!

وقتش رسيده از خواب بلند شويم!‌ سال‌هاي سال نروژ به جزيره‌اي از صلح و آرامش در جهاني پرتلاطم مي‌ماند. اکنون اين توهم آسايش‌بخش، وحشيانه در هم شکسته. ارتش در خيابان‌هاي پايتخت نروژ است و از ساختمان‌هاي دولتي حفاظت مي‌کند و خانواده‌هاي بي‌شمار به سوگ فرزندان از دست رفته‌شان نشسته‌اند. بحران جهاني سرمايه‌داري هيچ کشور و هيچ فردي را در امان نمي‌گذارد. اين بحران، به قول لنين،‌ وحشتي بي‌انتها است.
لندن، 23 ژوئيه 2011
منبع: "در دفاع از مارکسيسم"، وب‌سايت گرايش بين‌المللي مارکسيستي (http://www.marxist.com/)، 23 ژوئيه 2011

0 نظرات: