پیتر بیسکایند
حدود سیزده سال پیش ظهور مکتبی نو و پر قدرت که آکنده از شور و شوق انقلابی بود سینمای امریکای لاتین را دگرگون کرد. «گلوبر روشا» که در جنبش «سینما نوو»ی برزیل فعالیت داشت. فیلمهائی چون آنتونیوداس مورتاس و خدای سیاه، شیطان سفید را ساخت. «فرناندو سولاناس» و «اکتاویو گتینو» که در جنبش آزادیخواهانه سینمای آرژانتین فعالیت داشتند آثاری چون ساعت کورهها را ساختند. «یورگ سانهینس» در کشور بولیوی فیلم خون کندور را ساخت که برنامههای عقیمسازی سرخپوستان بولیوی را توسط گروه صلح امریکا نشان میداد. در کوبا هم «توماس گویتزر آلیا» فیلم خاطرات توسعهنیافته و «اومبرتوسولاس» فیلم لوچیا را ساختند. از کشور شیلی نیز فیلم شغال ناهوالتورو اثر «میگوئی لیتین» عرضه شد. اکنون میبینیم که بهطور ناگهانی این جنبش عظیم از میان رفته است صحنهٔ سینمای امریکای لاتین بهاستثنای کوبا، بهصورت یک سرزمین ویران درآمده است. سینماهای ملی در سراسر دنیا بهدلائل مختلف و پیچیده جریانهای گذرا بوده بهاصطلاح میآیند و میروند ولی در مورد امریکای لاتین قضیه نسبتاً آشکارتر است. بسیاری از متعهدترین فیلمسازان یا در زنداناند یا در تبعید و یا مردهاند. در این کشورها همچنان که دستراستیها برای حفظ و بازسازی قدرت خود جنگیدهاند، دولتهای امپریالیستی حاکم نیز برای دستاندرکاران فرهنگ یعنی شعرا، خوانندگان، روزنامهنویسها و فیلمسازان محدودیتهائی قائل شدهاند. در امریکای لاتین فرهنگ نیز چون کارخانهها و یا خیابانها میدان جنگ و مبارزه است. تجربهٔ استعماری بهقربانیان خود فهمانده که فرهنگ وسیلهئی برای تسلط طبقاتی است. بر طبق نظر «آندره راسز»، فیلمساز جوان شیلیائی و منتقد سابق مجله سینمائی «شیلی هوی»: «دولت از هنرمندان بههمان شدتی متنفر است که از انقلابیون بیزار است
زیرا دریافته که هر دو آنها یکساناند.» وضعیت فیلمسازان امریکای لاتین در کشور شیلی آشکارتر از هر کشور دیگری است. در اینجا جریان انقلابی پیشرفت بیشتری کرده واکنش علیه آن وحشیانهتر است. حملهٔ دولت نظامی را بهفیلمسازان باید بخشی از تلاش عظیمی دانست که هدفش تسخیر مجدد فرهنگ شیلیائی برای طبقهٔ متوسط است. هنگامی که در سال ۱۹۷۰ آلنده بهریاست جمهوری شیلی برگزیده شد، رسانههای همگانی شیلی تصاویر و فرآوردههای فرهنگ استعماری غرب را از امریکا بهداخل کشور منتقل میکردند. مجلهٔ تایم که طرفدار شیلی و آلنده هم نبود گزارش داد که «اِل مرکوریو» روزنامهٔ قدرتمند دستراستی شیلی کمک مالی سخاوتمندانهئی از سازمان «سیا» دریافت کرده است. بیش از نیمی از برنامههای مهمترین کانال تلویزیونی سانتیاگو شامل مجموعههای تسخیرناپذیران، اف.بی.آی، بالاتر از خطر و دیسنیلند صادره از امریکا بود. تا سال ۱۹۷۲ بیش از هشتاد درصد از فیلمهائی که بر پردهٔ سینماهای شیلی بهنمایش در میآمد سوغات هالیوود بهشمار میرفت. ادارهٔ اطلاعات امریکا نیز دانشجویان و روشنفکران را با جشنوارههای فیلمسازان پیشروِ امریکائی مانند «براکیج» و «وارهل» سرگرم و از مسیر اصلی منحرف میکرد. هنگامی که ایالات متحدهٔ امریکا «محاصرهٔ نامرئی» خود را بر دولت آلنده اعمال کرد فقط دو نوع کالا بهشیلی سرازیر میشد یکی اسلحه برای ارتش و دیگری کالاهای فرهنگی برای رسانههای همگانی شیلی. پس از آن که نیروهای انقلابی شیلی توانستند قدرتی بهدست آورند برای مقابله با فرهنگ مرسوم استعماری نوعی فرهنگ مردمی نیرومند، که از انقلاب کوبا الهام گرفته بود، بسیج کردند و با آن فرهنگ بهمبارزه پرداختند. نقاشیهای رنگین دیواری، آهنگهائی که توسط «ویکتورخارا» و «آنجل پارا» اجرا میشد، پوسترهای تبلیغاتی، مجلات داستانی مصور و مردمی، سیل عظیمی از کتابهای ارزان قیمت از چاپخانه ملی که بهتازگی ملی شده بود و بالاخره فیلمهای آگاهکنندهٔ ساخت وطن موجب شد که دانلدداک، الیوتنس و هاری کثیف. از کشور بیرون رانده شود. دولت آلنده فوراً اهمیت فیلم و سینما را تشخیص داد. شرکت دولتی «شیلی فیلمز» که در سال ۱۹۴۱د تأسیس شده بود دست از تقلید آثار رمانتیک هالیوودی کشیده بهساختن فیلمهای مستند و خبری و داستانی پرداخت که مراد از آن خدمت بهجریان دیگرگونی اجتماعی بود. «میگوئیل لیتین» که فیلم «شغال ناهوالتورو»ی او قبل از انتخاب آلنده بهریاست جمهوری ساخته شده بود بهسرپرستی صنعت سینمای شیلی برگزیده شد و یک فیلم داستانی شگفتانگیز بهنام سرزمین موعود ساخت که درست قبل از کودتا در کوبا تکمیل شد.
«رائول روایز» بهساختن چهار یا پنج فیلم داستانی پرداخت ولی نیرو و هزینهٔ زیادی صرف ساختن فیلمهای مستند و خبری شد. فیلمهائی مانند نیم لیتر شیر (تغذیهٔ مردم فقیر) و یا عملیات زمستانی (یاری بهمردم سیلزدهٔ بخش فقیرنشین جنوبی شهر که سیل آنها را بیخانمان ساخته است) برنامههای دولت را تبلیغ میکرد و چهرهٔ اصلی مردم را بهخود آنها نشان میداد.
تهیهٔ فیلم فقط آغاز کار بود، فیلمهای خبری و مستند میبایست بههدف خود برسند. در بسیاری موارد مسائل مردمی مطرح بود که هرگز قبل از آن بهسینما نرفته و فیلمی ندیده بودند. در کشور شیلی مانند سایر کشورهای امریکای لاتین پر از سینماتِکها و کانونهای نمایش فیلم بود که در دانشگاهها تأسیس شده، قبل از آلنده مطابق با ذوق و سلیقهٔ دانشجویان و روشنفکران برنامههائی در آنها اجرا میشد. بالا گرفتن مبارزات فرهنگی محتوی و سیاست سینماتکها تغییر کرد. روشنفکرانی که تا آن زمان از روی بیارادگی و کورکورانه ستایشگر و دنبالهرو هنر سینماگرانی چون «برگمن»، «فلینی»، «آنتونیونی» و «تروفو» بودند کمکم پی بردند که پرداختن بهاین گونه فیلمها ربطی بهنیازهای آنها و نیازهای مردم ندارد. بنابراین روشنفکران و سینمادوستان این سرزمین در حالی که با مولدها برق قابل حمل، پروژکتور و فیلم مجهز شده بودند بهشهرهای فقیرنشین، کارخانهها و معادن رفتند و آثار درخشان و بزرگ «آیزنشتاین»، «ورتوف» و «داوژنکو» جایگزین فیلمهای «برگمن» و «تروفو» شد. فیلمهائی مانند خاک زمین از (بیبرمن)، فراموششدگان (از بونوئل) و کارهائی از ژان ویگو و ژان رنوار، و آثاری از سینمای کوبا و فیلمهائی دربارهٔ ویتنام بهمردم نشان دادند. حتی فیلم «همشهری کین» را در کارخانهها برای کارگران بهنمایش گذاشتند. با وقوع کودتا کلیهٔ این فعالیتهای متوقف شد. فیلمسازان آماج انتقامجوئیها و ایجاد خفقان مجدد رژیم واقع شدند. دستگیری و شکنجه سینماگران آغاز شد. در نخستین فعالیت کودتاگران شیلی در ماه ژوئن نیروهای دستراستی که بهکاخ ریاست جمهوری حمله کرده بودند «هانز هرمن» فیلمبردار آرژانتینی را کشتند. در واقع هرمن میخواست که مرگ خود را نیز فیلمبرداری کند و فیلمهای او در چندین فیلم جدی مورد استفاده قرار گرفت. «چارلز هورمن» را که یک فیلمساز امریکائی بوده از محل اقامتش دزدیده در استادیوم ملی سانتیاگو - که هزاران نفر را در نخستین روزهای پس از کودتا در آنجا گردآورده بودند - کشتند. بعضی از کارگردانان صنعت سینمای شیلی چون «هوگو خارا میلو» نیز جان خود را از دست دادند. بسیاری از آنها چون «جولیرمو کاهن»، «آدریانادل ریولازاریک»، «مارسلو رومو» و «ایوان سان مارتین» (که در فیلم «حکومت نظامی» اثر «کوستاگاوراس» ایفای نقش کرده است) نیز دستگیر و شکنجه و بعداً آزاد شدند. گروهی دیگر مانند «ماکزیموگدا»، «گلادیس دیاز» و «خوزه کاراسکوتاپیا» هنوز در زندانهای دولت شیلی بهسر میبرند.
بیش از پنجاه نفر از فیلمسازان شیلی از جمله «میگوئیل لیتین» و «روایز» چند ماه پس از کودتا خاک آن کشور را ترک کردند. سایرین ترجیح دادند که در شیلی بمانند و با تقبل خطر بزرگی که همواره آنها را تهدید میکند بهفیلمسازی ادامه دهند. از این افراد یکی «کارمن بوئنو» و دیگری «یورگ مولر» است که از آن هنگام تاکنون ناپدید شدهاند. دولت نظامی از هرگونه درگیری در مورد این که آنها کجا هستند، حتی از دستگیر شدن آنها نیز اظهار بیاطلاعی میکند. «کارمن بوئنو» ستارهٔ ۲۵ سالهٔ فیلم «سرزمین موعود» را که در تهیه فیلم مستند «نبرد شیلی» نیز نقش مهمی داشته نیروهای دستراستی قطعهقطعه کردند. جسد عریان او را غرق در خون یافتند. «یورگ مولر» فیلمبردار ۲۷ سالهئی است که آثار «پاتریشیو گازمن» (مستندساز معروف شیلی) چون نخستین سال و نبرد شیلی[۱] و همچنین فیلم «برزیل، گزارشی دربارهٔ شکنجه» اثر «سول لاندو» و «هاسکل وکسلر» و همچنین فیلم «مستعمرهٔ کیفری» اثر «رائول روایز» و بالاخره سرزمین موعود اثر «میگوئیل لیتین» را فیلمبرداری کرده است. هنگامی که این فیلمبردار در نوامبر سال ۱۹۷۴ مشغول فیلمبرداری از یک صحنهٔ مستند بود توسط مأموران امنیتی شیلی با تهدید و زور ربوده شد. دو نفر از زندانیانی که اخیراً از اردوگاه کار اجباری «ترس آلاموس» آزاد شدهاند گزارش دادهاند که هم «بوئنو» و هم «مولر» در آنجا زندانیاند. هر دو آنها را بهشدت مورد ضرب و جرح قرار داده با شوک الکتریکی شکنجه میکنند. یکی از زندانیانی که قبلاً آزاد شده بود گزارش داد که «کارمن بوئنو» را چندین هفته هر روز بهجلسات شکنجهٔ طولانی میبردهاند. اخیراً دولت نظامی شیلی فهرستی از اسامی ۱۱۹ نفر از مردم شیلی را منتشر کرده است که بنا بهگفتهٔ بعضی توسط گارد امنیتی آرژانتین و یا بهوسیلهٔ گروههای چپگرای رقیب کشته شدهاند. بنابر گزارش نشریه نیویورک تایمز این داستان در اصل پایهئی ندارد، ناظران از آن بیم دارند که مبادا این فهرست پوششی باشد بهمنظور سرپوش گذاشتن بر اعدامهای آینده، و یا بر اعدام کسانی که اکنون در بند دژخیماناند. هزاران فوت فیلمهای خبری را که در بایگانی سازمان شیلی فیلمز بود و حاکی از اعتصاباتها، تسخیر کارخانهها، شوراهای کارگری، تصاحب زمین، مسابقات، مراسم سان و رژه و سایر تظاهرات تحریکآمیز سیاسی دوران آلنده بود سوزاندهاند. خود سازمان شیلی فیلمز را نیز بهسرمایهگذاران خصوصی فروختهاند. سرپرست جدید سینماتک دانشگاه شیلی نیز برای ادارهٔ اطلاعات امریکا کار میکند. بیش از نیمی از سینماهای شهر سانتیاگو بهحال تعطیل درآمده است و این بهدلیل تورم اقتصادی است که در حال حاضر سینما رفتن را بهشکل یک عمل تجملی و پرخرج درآورده است.
«راسز» میگوید: مردم چیزی برای خوردن ندارند، بنابراین سینما رفتن بسیار سخت است. فیلمهائی چون کاباره، پدرخوانده و نارنج کوکی پرفروشترین فیلمها بودهاند. براساس گزارش نیویورک تایمز دربارهٔ وضع زندگی در شهر فقیرنشین سانتیاگو، که مردم آنجا سخت طرفدار «آلنده» بهشمار میآمدهاند، مردی که خود را یک مارکسیست سابق معرفی میکرد، تقویم و شعارهای دیواری را که بر دیوارهای کلبهٔ چوبی دو اطاقش نصب کرده بود پاره کرده بهجای آنها پوسترهای «دانلدداک» و «میکی ماوس» را زده است. فرهنگ استعماری امریکا بهگسترش خود ادامه میدهد. در آرژانتین «خولیو تروکسلر» را که در فیلم ساعت کورهها اثر «سولاناس» ایفای نقش میکرد اتحادیه ضدکمونیستی دستراستی آرژانتینی ترور کرد. گروه «سولاناس» مدت دو ماه نوعی زندگی پنهانی و زیرزمینی داشتند و سپس بیانیهئی در حمایت از «ایزابل پرون» صادر کردند. فیلمهای آرژانتینی را در اروپا چه قبل از تهیهٔ فیلمنامه و چه بعد از ساختن آنها شدیداً سانسور میکنند. اتحادیهٔ ضدکمونیستی دستراستی آرژانتینی و سایر گروههای دستراستی بهسینماهائی که فیلمهای بهاصطلاح «توهینآمیز بهارتش» را نمایش میدهند حمله میکنند، لابراتوارهای سینمائی فیلمهائی را که وارد کشور میشود برای اطمینان بهاین که توطئهگرانه نباشند بررسی و رسیدگی میکنند. در آرژانتین فشار و اختناق بهحدّی رسیده که نمایش پنهانی فیلم در یک مکان خصوصی مثل اعمالی چون زدن بانک و دستبرد بهاموال عمومی صورت میگیرد. بهاین معنا که یکی از آن جمع پروژکتور را با خود میآورد. پنج نفر دیگر حلقههای ده دقیقهئی فیلم را در جیب خود گذاشته بهآنجا میبرند. بهاین طریق دستگاه را بهراه میاندازند و فیلم را نمایش میدهند. پس از پایان نمایش وسایل را جمع میکنند و تک تک از آن محل بیرون آمده پی کار خود میروند. برای حفاظت دویست تا سیصد نفر تماشاگر فیلم که بهجزئی از مبارزات تودهئی مبدل میشود بهامنیت مسلحانهٔ فراوانی نیاز است. چاپ جزوه، اعلامیه و روزنامه ارزانتر و پخش آن آسانتر است.
علیرغم سختگیریهای شدید مقامات رژیمهای کشورهای امریکای لاتین در نهایت تعجب میبینیم که این دولتها در برابر فشارهای بینالمللی پاسخ مثبت میدهند. این رژیمها با اتکائی که بهسرمایههای خارجی دارند ناگزیر پیرو افکار عمومی جهانیاند. در گذشته، مبارزاتی که از طریق نامهنگاری در امر آزاد کردن فیلمسازان زندانی شده بسیار موفق بوده است. شخصیتهای سینمائی اروپائی چون «سیمون سینیوره» «ایومونتان»، «کوستا گاوراس»، «یورگ سمپرون»، «کریس مارکر»، «آلن رنه»، «ژان لوکگدار» و دیگران غالباً از شهرت خود برای تقاضاهای عفو این فیلمسازان گرفتار امریکای لاتین استفاده کردهاند. در ایالات متحدهٔ امریکا «کمیتهٔ اضطراری دفاع از فیلمسازان امریکای لاتین» برای آزادی «کارمن بوئنو» و «یورگ مولر» فعالیتهای ویژهئی داشته است.[۲] علیرغم این فشارها و اختناق، فیلمسازی در امریکای لاتین ادامه خواهد یافت. چندین کشور هنوز از آزادی نسبی و امنیت برای پناهندگان سیاسی برخوردارند. «لیتین» در مکزیک کار میکند. سایرین در پرو، ونزوئلا و کوبا هستند، فیلمسازی بهطور پنهانی هنوز هم در آرژانتین و سایر کشورها که دستچپیها در آنجا قدرتی دارند، امکانپذیر است، و مطمئناً وقتی دولت نظامی شیلی و رژیمهای مانندِ آن نابود شوند، سینمای امریکای لاتین یک بار دیگر شکوفا میشود و تعهد انقلابی جنبشهای مردمی را که موجب پیدایش آن شدهاند بهاتمام خواهد رساند.
ترجمهٔ ابوالحسن علوی طباطبائی
1. ^ فیلم نبرد شیلی اثر مستند «پاتریشیو گازمن» از تاریخ فوریه تا سپتامبر ۱۹۷۳ در شرایط بسیار سخت و دور از چشم مأموران امنیتی شیلی ساخته و بهطور پنهانی برای تدوین و سایر امور فنی بهکوبا برده شد. مأموران منزل کارگردان و تهیهکنندهٔ فیلم (فردریکو التون) را بارها جستوجو و خود آنها را مدت چند هفته زندانی کردند، امّا نتوانستند آن فیلم را پیدا کنند. این فیلم سه قسمت دارد بهنامهای «طغیان بورژوائی»، «کودتا» و «نیروی ملی» که اخیراً تدوین قسمت سوم آن بهاتمام رسیده است.
2. ^ «کمیتهٔ اضطراری در دفاع از فیلمسازان امریکای لاتین» برای انتشار اطلاعاتی دربارهٔ فشار و سرکوبی فیلمسازانِ امریکای لاتین و برای بهحرکت در آوردن حمایت در دفاع و بقای آنها ایجاد شده است. بسیاری از اعضای امریکائی این کمیته سینمائی مانند «فرانسیس فوردکاپولا» «آرتورپن»، «الیا کازان»، «جک نیکلسون»، «جان سایمون»، «جودیت کریست» و «جان ووآ» همراه با سینماگران اروپائی مانند: «ورنر هرزوگ»، «ژانماریاشتراب»، «فولکر شولفدورف»، «جورن دانر» در تلاش آزاد کردن «کارمن بوئنو» و «یورگ مولر» بهاین کمیته پیوستهاند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر