ین ماه دسامبر اولین سالگرد اشغال کارخانه در و پنجرهسازی ریپابلیک است، مبارزهای که توجه کارگران سراسر کشور و جهان را جلب کرد؛ چرا که نماد دشواریهای میلیونها نفر در پی بحران اقتصادی و آمادگی آنها برای مبارزه بود.
اما حتی حال که اقتصاد روی کاغذ بهبود مییابد، بیشتر کارگران و صف روزافزون بیکاران این "بهبود" را حس نمیکنند. بدینسان ما باید از این فرصت استفاده کنیم و نگاهی به وضعیت امروز کارگران سابق ریپابلیک داشته باشیم و سعی کنیم از این اشغال درسهایی کسب کنیم برای مبارزات آینده که در دورهی پیش رو مسلما ظهور میکنند.
ریپابلیک ویندوز اند دورز (Republic Windows and Doors) کارخانهای در شیکاگو بود که پنجرههای جایگزین وینیل میساخت. این شرکت در اواسط سال ۲۰۰٨ شروع به حذف ماشینآلات از کارخانه کرد و این حرکت توجه کارگران و نمایندهشان واحد ۱۱۱۰ اتحادیهی متحد کارگران برق، رادیو و ماشین (یو. ئی) را جلب کرد. وقتی به رئیس و روسا گفته شد، آنها مدعی شدند دارند تنها جای ماشینآلات جدیدتر را باز میکنند. کارگران این حرف را باور نکردند و شروع به دنبال کردن کامیونهایی کردند که ماشینآلات را از شیکاگو بیرون برده بود. آنها فهمیدند کامیونها دارند به کارخانهی جدیدتر و بدون اتحادیهای در شهر "رد اوک" در ایالت آیوا میروند. چنان که بعدا به آن میپردازیم، این عمل مستقل کارگران نقشی حیاتی علیه ریچارد گیلمن، رئیس سابق ریپابلیک، ایفا کرد.
در سوم دسامبر، ریپابلیک اعلام کرد بلافاصله قطع کار میکند؛ این عمل برای ناظرین بیرونی به نظر ناگهانی بود، اما برای کارگران اصلا غافلگیرکننده نبود. چیزی که انتظارش نمیرفت این بود که معلوم شد میخواهند هزینهی غرامت و مزایای تعطیلات کارگران را ندهند. این کار نقض مستقیم قانون وارن (هشدار برای وقف یابی و بازتعلیم کارگران) است؛ این قانون هشدار شصت روزه برای تعطیلی کارخانه و شصت روز حقوق جبرانی را ضروری میدارد. روسا مدعی شدند امکان اجرای این خواسته را ندارند؛ چرا که بانک آمریکا اخیرا وامهایش را قطع کرده.
اگر کارگران در این مرحله دست به اقدام نزده بودند، روسا به احتمال زیاد موفق میشدند از این نقض آشکار قانون در بروند و این واقعیت نشان دهندهی محدودیتهای اتکا به محسنات نظام حقوقی رئیس و روسا است. کارگران در عوض تصمیم گرفتند قانون را به شیوهی خود "نقض" کنند و بلافاصله کارخانه را اشغال کردند و خواستار حقوق جبرانی خود شدند و اشاره کردند که بانک آمریکا اخیرا توسط دولت نجات یافته و حالا (نوبت) به کارگران که رسیده کسی پول ندارد!
تصمیم اشغال کارخانه در رسانهها به عنوان عملی کاملا خودجوش تصویر شده که کاملا حقیقت ندارد. چنان که کاری لایدرسن، نویسندهی کتابی جدید در مورد اشغال به نام "شورش در گوس آیلند: اشغال کارخانه در شیکاگو و آن چه در مورد بحران اقتصادی میگوید"، اشاره میکند کارگران واحد ۱۱۱۰ یو.ئی مدتی بود نزدیکی تعطیلی کارخانه را انتظار میکشیدند و در واقع اشغالهای موفق کارخانههای ماشینسازی کانادا در سالهای اخیر را مطالعه کرده بودند. در ضمن کارگران و سازمان دهندگان کارخانه قبلا از کارگران درگیر در جنبش کارخانههای اشغالی در ونزوئلا بازدید کرده بودند. این تاکتیکها پیش از اعلام تعطیلی مورد بحث قرار گرفته بود و در نتیجه وقتی زمان کار فرا رسید، رهبری محلی توانست استراتژیای برای پیروزی پیشنهاد دهد که جسورانه و رزمنده بود و از طریق تجربهی جمعی طبقهی کارگر بینالمللی محک خورده بود.
این تاکتیک جواب داد و به نسبت طولی نکشید که در دهم دسامبر، بانک آمریکا و جی.پی مورگان چیز قبول کردند حقوق جبرانی کارگران را پرداخت کنند. ما در آن زمان توضیح دادیم که این پیروزی محدود است؛ چرا که گرچه خواستههای حقوق جبرانی برآورده شده، اما کارخانه همچنان قرار است تعطیل شود و کارگران هنوز شغل خود را از دست میدهند.
کارخانه در فوریه ۲۰۰۹ توسط سیریوس متریالز (Serious Materials) به قیمت ۱.۴۵ میلیون دلار خریده شده بود. رئیس شرکت سیریوس، کوین سوریس (که "وجدان اجتماعی" دارد) مدعی شد هدف او استخدام مجدد تمام کارگرانی است که شغل خود را از دست دادهاند، اما اکنون که یک سال گذشته تنها هفده نفر از دویست و پنجاه کارگر اصلی دوباره استخدام شدهاند. سیریوس متریالز مدعی است که علت این کار این است که رقمی که از صندوقِ قانون احیا و سرمایهگذاری مجدد آمریکا (ARRA) دریافت کردهاند، بسیار پایینتر از آن چیزی است که انتظارش را داشتند. این حرف درست باشد یا نه، این نشان از انحطاط بازار و ناتوانیاش در شغل دادن به مردم دارد و همچنین محدودیتهای اتکا به "فرشتههای کسب و کار" برای نجات کارگرانی که با از دست دادن شغل روبرو هستند.
فتح حقوق جبرانی به روشنی پیروزی و نمونهی مبارزه برای بقیهی طبقهی کارگر بود، اما در عین حال خواستههای کارگرانِ یو. ئی از تاکتیکها عقب بود. تاکتیکهای آنها به روشنی نشان از بی توجهی به مضحکهی قوانین بورژوایی میداد، اما خواستههای آنها درون چهارچوب همان بازاری ماند که نظام حقوقی کنونی از آن دفاع میکند. یعنی فرض آنها این بود که کارخانه باید تعطیل شود، چون ریپابلیک ورشکست شده است. اما در حالی که کارگران مواجه با کاهش دستمزدها و مزایا و تعطیلی کارخانهها در سالهای پیش رو هستند، ما نه تنها باید آمادهی مبارزه باشیم، که باید خواستههایی را پیش بگذاریم که دوام تولید و حفظ شغلهایمان را تضمین کند: ملی سازی تحت کنترل دموکراتیک کارگری. تنها این گونه است که میتوانیم از شغلهای موجود دفاع کنیم و شغل های جدید بسازیم، سطح زندگیمان را افزایش دهیم و همچنان به تولید کالاها و خدماتی بپردازیم که همه به آن نیاز داریم.
و بر سر روسای ریپابلیک چه آمد؟ علیه ریچارد گیلمن شکایت رسمی شده و او به همراه دو رئیس سابق دیگر در ریپابلیک متهم به جعل و پول شویی از طریق شرکتهای دولتی در تلاش برای انتقال ریپابلیک به کارخانهای بدون اتحادیه در رد اوکِ آیوا است. او را با وثیقهی پنج میلیون دلاری، که از ده میلیون پایین آمده، آزاد کردند.
دادستان کوک کانتی در واقع ایجاد شرایطی که جمعآوری بیشتر ادله علیه گیلمن و شرکا را ممکن کرد را مدیون کارگران واحد ۱۱۱۰ اتحادیهی یو.ئی میداند. آنها نه تنها به دنبال نیمه کامیونها رفتند که این اشغال کارخانه (یعنی تخطی رسمی از قانون) بود، که به گیلمن اجازه ندادند بقیهی مدارک را که در دفاتر کارخانه بود نابود کند. از جمله فایل پاور پوینتی که جزئیات طرح رئیس و روسا را برای انتقال ماشینآلات به ایالت آیوا جلوی چشم هیات مدیرهی خودشان نشان میداد.
این از آن جا اهمیت بیشتری مییابد که نه تنها گیلمن برای نابودی زندگی دویست و پنجاه کارگر در شیکاگو دسیسه چیده بود که کمتر از دو ماه پس از آن که گیلمن عملیات را در رد اوک آغاز کرد، آن کارخانه، که از سال ۱۹٨۵ فعال بود، نیز تعطیل شد، صد و بیست کارگر اخراج شدند و جامعهای دیگر هم نابود شد.
تنها اعمال کارگران بود که امکان دادگاهی شدن گیلمن را فراهم کرد، گرچه در نظام دادرسی که به نفع او سازمان یافته. چند موقعیت مشابه در کشور هست؟ در اوضاع اقتصادی کنونی باید از تمام کسب و کارها بخواهیم دفتر و دستکشان را باز کنند. اگر شرکتی واقعا دارد سقوط میکند، اثباتش کنید. روسا باید پاسخگو باشند! ما نباید خرج این بحران را بدهیم!
یک چیز روشن است: اشغال کارخانهی ریپابلیک ویندوز اند دورز نقطه عطفی در مبارزهی طبقهی کارگر در آمریکا بود. این واقعه الهام بخش مبارزات پیش رو خواهد بود. تا همین حالا مقالات و کتابهای متعددی راجع به این مبارزه نوشته شده است.
کارگران اتحادیهی یو. ئی ۱۱۱۰ در فیلم جدید مایکل مور، "سرمایه داری: داستان عاشقانه"، هم آمدهاند. تعجبی نیست! تاکتیکهای آنها در مبارزه بنیان پرداختن به علت واقعی مشکلاتی است که پیش روی ما است و در فیلم هم آمده: خودِ نظام سرمایه داری. این کارگران در ضمن موضوع مستند جدیدی هستند به نام "جمهوری کارگران" (Worker’s Republic) که شرکت اینسرجنت ساخته است و جمله تبلیغی آن هست: "اقتصاد که سقوط کرد... آنها به پا خواستند" (مشخص است که عنوان فیلم بازی با عنوان کارخانهی اشغالی، ریپابلیک (به معنای جمهوری) است. م). کلید اما این است که درسهای این مبارزه را تدوین و جذب کنیم. نه به عنوان عملی دانشگاهی، که برای به کار بستن آنها در مبارزات فردای طبقهمان.
منبع: "اعتراض سوسیالیستی" (Socialist Appeal)، نشریهی مارکسیستهای آمریکا، دسامبر ۲۰۰۹
0 نظرات:
ارسال یک نظر