۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

آمریکا: درس­های اشغال کارخانه­ی ریپابلیک کدامند؟

ین ماه دسامبر اولین سالگرد اشغال کارخانه در و پنجره­سازی ریپابلیک است، مبارزه­ای که توجه کارگران سراسر کشور و جهان را جلب کرد؛ چرا که نماد دشواری­های میلیون­ها نفر در پی بحران اقتصادی و آمادگی آن­ها برای مبارزه بود.

اما حتی حال که اقتصاد روی کاغذ بهبود می­یابد، بیشتر کارگران و صف روزافزون بیکاران این "بهبود" را حس نمی­کنند. بدین­سان ما باید از این فرصت استفاده کنیم و نگاهی به وضعیت امروز کارگران سابق ریپابلیک داشته باشیم و سعی کنیم از این اشغال درس­هایی کسب کنیم برای مبارزات آینده که در دوره­ی پیش رو مسلما ظهور می­کنند.


ریپابلیک ویندوز اند دورز (Republic Windows and Doors) کارخانه­ای در شیکاگو بود که پنجره­های جایگزین وینیل می­ساخت. این شرکت در اواسط سال ۲۰۰٨ شروع به حذف ماشین­آلات از کارخانه کرد و این حرکت توجه کارگران و نماینده­شان واحد ۱۱۱۰ اتحادیه­ی متحد کارگران برق، رادیو و ماشین (یو. ئی) را جلب کرد. وقتی به رئیس و روسا گفته شد، آن­ها مدعی شدند دارند تنها جای ماشین­آلات جدیدتر را باز می­کنند. کارگران این حرف را باور نکردند و شروع به دنبال کردن کامیون­هایی کردند که ماشین­آلات را از شیکاگو بیرون برده بود. آن­ها فهمیدند کامیون­ها دارند به کارخانه­ی جدیدتر و بدون اتحادیه­ای در شهر "رد اوک" در ایالت آیوا می­روند. چنان که بعدا به آن می­پردازیم، این عمل مستقل کارگران نقشی حیاتی علیه ریچارد گیلمن، رئیس سابق ریپابلیک، ایفا کرد.
در سوم دسامبر، ریپابلیک اعلام کرد بلافاصله قطع کار می­کند؛ این عمل برای ناظرین بیرونی به نظر ناگهانی بود، اما برای کارگران اصلا غافلگیرکننده نبود. چیزی که انتظارش نمی­رفت این بود که معلوم شد می­خواهند هزینه­ی غرامت و مزایای تعطیلات کارگران را ندهند. این کار نقض مستقیم قانون وارن (هشدار برای وقف یابی و بازتعلیم کارگران) است؛ این قانون هشدار شصت روزه برای تعطیلی کارخانه و شصت روز حقوق جبرانی را ضروری می­دارد. روسا مدعی شدند امکان اجرای این خواسته را ندارند؛ چرا که بانک آمریکا اخیرا وام­هایش را قطع کرده.
اگر کارگران در این مرحله دست به اقدام نزده بودند، روسا به احتمال زیاد موفق می­شدند از این نقض آشکار قانون در بروند و این واقعیت نشان دهنده­ی محدودیت­های اتکا به محسنات نظام حقوقی رئیس و روسا است. کارگران در عوض تصمیم گرفتند قانون را به شیوه­ی خود "نقض" کنند و بلافاصله کارخانه را اشغال کردند و خواستار حقوق جبرانی خود شدند و اشاره کردند که بانک آمریکا اخیرا توسط دولت نجات یافته و حالا (نوبت) به کارگران که رسیده کسی پول ندارد!
تصمیم اشغال کارخانه در رسانه­ها به عنوان عملی کاملا خودجوش تصویر شده که کاملا حقیقت ندارد. چنان که کاری لایدرسن، نویسنده­ی کتابی جدید در مورد اشغال به نام "شورش در گوس آیلند: اشغال کارخانه در شیکاگو و آن چه در مورد بحران اقتصادی می­گوید"، اشاره می­کند کارگران واحد ۱۱۱۰ یو.ئی مدتی بود نزدیکی تعطیلی کارخانه را انتظار می­کشیدند و در واقع اشغال­های موفق کارخانه­های ماشین­سازی کانادا در سال­های اخیر را مطالعه کرده بودند. در ضمن کارگران و سازمان دهندگان کارخانه قبلا از کارگران درگیر در جنبش کارخانه­های اشغالی در ونزوئلا بازدید کرده بودند. این تاکتیک­ها پیش از اعلام تعطیلی مورد بحث قرار گرفته بود و در نتیجه وقتی زمان کار فرا رسید، رهبری محلی توانست استراتژی­ای برای پیروزی پیشنهاد دهد که جسورانه و رزمنده بود و از طریق تجربه­ی جمعی طبقه­ی کارگر بین­المللی محک خورده بود.
این تاکتیک جواب داد و به نسبت طولی نکشید که در دهم دسامبر، بانک آمریکا و جی.پی مورگان چیز قبول کردند حقوق جبرانی کارگران را پرداخت کنند. ما در آن زمان توضیح دادیم که این پیروزی محدود است؛ چرا که گرچه خواسته­های حقوق جبرانی برآورده شده، اما کارخانه هم­چنان قرار است تعطیل شود و کارگران هنوز شغل خود را از دست می­دهند.
کارخانه در فوریه ۲۰۰۹ توسط سیریوس متریالز (Serious Materials) به قیمت ۱.۴۵ میلیون دلار خریده شده بود. رئیس شرکت سیریوس، کوین سوریس (که "وجدان اجتماعی" دارد) مدعی شد هدف او استخدام مجدد تمام کارگرانی است که شغل خود را از دست داده­اند، اما اکنون که یک سال گذشته تنها هفده نفر از دویست و پنجاه کارگر اصلی دوباره استخدام شده­اند. سیریوس متریالز مدعی است که علت این کار این است که رقمی که از صندوقِ قانون احیا و سرمایه­گذاری مجدد آمریکا   (ARRA)  دریافت کرده­اند، بسیار پایین­تر از آن چیزی است که انتظارش را داشتند. این حرف درست باشد یا نه، این نشان از انحطاط بازار و ناتوانی­اش در شغل دادن به مردم دارد و هم­چنین محدودیت­های اتکا به "فرشته­های کسب و کار" برای نجات کارگرانی که با از دست دادن شغل روبرو هستند.
فتح حقوق جبرانی به روشنی پیروزی و نمونه­ی مبارزه برای بقیه­ی طبقه­ی کارگر بود، اما در عین حال خواسته­های کارگرانِ یو. ئی از تاکتیک­ها عقب بود. تاکتیک­های آن­ها به روشنی نشان از بی توجهی به مضحکه­ی قوانین بورژوایی می­داد، اما خواسته­های آن­ها درون چهارچوب همان بازاری ماند که نظام حقوقی کنونی از آن دفاع می­کند. یعنی فرض آن­ها این بود که کارخانه باید تعطیل شود، چون ریپابلیک ورشکست شده است. اما در حالی که کارگران مواجه با کاهش دستمزدها و مزایا و تعطیلی کارخانه­ها در سال­های پیش رو هستند، ما نه تنها باید آماده­ی مبارزه باشیم، که باید خواسته­هایی را پیش بگذاریم که دوام تولید و حفظ شغل­هایمان را تضمین کند: ملی سازی تحت کنترل دموکراتیک کارگری. تنها این گونه است که می­توانیم از شغل­های موجود دفاع کنیم و شغل های جدید بسازیم، سطح زندگی­مان را افزایش دهیم و هم­چنان به تولید کالاها و خدماتی بپردازیم که همه به آن نیاز داریم.
و بر سر روسای ریپابلیک چه آمد؟ علیه ریچارد گیلمن شکایت رسمی شده و او به همراه دو رئیس سابق دیگر در ریپابلیک متهم به جعل و پول شویی از طریق شرکت­های دولتی در تلاش برای انتقال ریپابلیک به کارخانه­ای بدون اتحادیه در رد اوکِ آیوا است. او را با وثیقه­ی پنج میلیون دلاری، که از ده میلیون پایین آمده، آزاد کردند.
دادستان کوک کانتی در واقع ایجاد شرایطی که جمع­آوری بیشتر ادله علیه گیلمن و شرکا را ممکن کرد را مدیون کارگران واحد ۱۱۱۰ اتحادیه­ی یو.ئی می­داند. آن­ها نه تنها به دنبال نیمه کامیون­ها رفتند که این اشغال کارخانه (یعنی تخطی رسمی از قانون) بود، که به گیلمن اجازه ندادند بقیه­ی مدارک را که در دفاتر کارخانه بود نابود کند. از جمله فایل پاور پوینتی که جزئیات طرح رئیس و روسا را برای انتقال ماشین­آلات به ایالت آیوا جلوی چشم هیات مدیره­ی خودشان نشان می­داد.
این از آن جا اهمیت بیشتری می­یابد که نه تنها گیلمن برای نابودی زندگی دویست و پنجاه کارگر در شیکاگو دسیسه چیده بود که کمتر از دو ماه پس از آن که گیلمن عملیات را در رد اوک آغاز کرد، آن کارخانه، که از سال ۱۹٨۵ فعال بود، نیز تعطیل شد، صد و بیست کارگر اخراج شدند و جامعه­ای دیگر هم نابود شد.
تنها اعمال کارگران بود که امکان دادگاهی شدن گیلمن را فراهم کرد، گرچه در نظام دادرسی که به نفع او سازمان یافته. چند موقعیت مشابه در کشور هست؟ در اوضاع اقتصادی کنونی باید از تمام کسب و کارها بخواهیم دفتر و دستک­شان را باز کنند. اگر شرکتی واقعا دارد سقوط می­کند، اثباتش کنید. روسا باید پاسخ­گو باشند! ما نباید خرج این بحران را بدهیم!
یک چیز روشن است: اشغال کارخانه­ی ریپابلیک ویندوز اند دورز نقطه عطفی در مبارزه­ی طبقه­ی کارگر در آمریکا بود. این واقعه الهام بخش مبارزات پیش رو خواهد بود. تا همین حالا مقالات و کتاب­های متعددی راجع به این مبارزه نوشته شده است.
کارگران اتحادیه­ی یو. ئی ۱۱۱۰ در فیلم جدید مایکل مور، "سرمایه داری: داستان عاشقانه"، هم آمده­اند. تعجبی نیست! تاکتیک­های آن­ها در مبارزه بنیان پرداختن به علت واقعی مشکلاتی است که پیش روی ما است و در فیلم هم آمده: خودِ نظام سرمایه داری. این کارگران در ضمن موضوع مستند جدیدی هستند به نام "جمهوری کارگران" (Worker’s Republic) که شرکت اینسرجنت ساخته است و جمله تبلیغی آن هست: "اقتصاد که سقوط کرد... آن­ها به پا خواستند" (مشخص است که عنوان فیلم بازی با عنوان کارخانه­ی اشغالی، ریپابلیک (به معنای جمهوری) است. م). کلید اما این است که درس­های این مبارزه را تدوین و جذب کنیم. نه به عنوان عملی دانشگاهی، که برای به کار بستن آن­ها در مبارزات فردای طبقه­مان.
 
منبع: "اعتراض سوسیالیستی" (Socialist Appeal)، نشریه­ی مارکسیست­های آمریکا، دسامبر ۲۰۰۹

0 نظرات: