۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

بحران جهانی سرمایه داری - برای مقاومت، باید سازماندهی کنیم !

بیانیه اول ماه مه — گرایش کمونیست انترناسیونالیستی

بحران لاینحل

حدود سه سال، از ترکیدن حباب بازار های مسکن و شکستن توهمات نئو لیبرالی، که رشد, اقتصادی نامحدود را، بر اساس بازی های سوداگرانه مالی، ممکن میدانست ، می گذرد. همانند سونامی، انبوه کوههای, کاغذی سوداگری، اقتصاد واقعی را، که خود در اصل بر آن استوار بود، در خود غرق کرد و به یکی از بدترین بحران ها، در تاریخ سرمایه داری منجر شد. حالا، ایدئولوگ های سرمایه داری به ما می گویند که بدترین ها را پشت سر گذاشته ایم ، ولی ما می توانیم مطمئن باشیم که این شامل طبقه کارگر و یا قشر فقیر جامعه نمی شود. حتی، زیاده ستانی ثروت، از هزاران طریق استثمار شدید، قادر نیست که اکسیژن کافی‌، برای نفس کشیدن نرخ سود، مهیا کند که در سی‌ سال گذشته، با وجود فراز و نشیب ها، کماکان با افت روبرو بوده است.
طبقه سرمایه‌دار جهانی‌، به افت نرخ سود، تا حد زیادی، با حمله جهانی‌ به سطح معیشت طبقه کارگر، واکنش نشان داده است. تشدید غریزه درنده خویی، که همیشه در ژن‌های سرمایه‌ دران یافت میشود، آنها را به سوداگری، بدهکاری‌های کنترل نشده و کاهش دستمزد نسبت به سطح معاش، سوق میدهد.

 
کارگران در غرب، با کاهش قدرت خرید و درآمد مواجه شده اند، مراکز بزرگ کارگری، بسته و یا محدود شده، مراکز تولیدی به کشور‌هائی که سطح دستمزد، بیست بار کمتر است و ساعات کار قانونا نامحدود، جائیکه اعتصاب‌ها کم و بیش قدغن است، نقل مکان نموده است. این سر آغاز رقابت، برای یافتن ارزن‌ترین نیروی کار در جهان، حتی میان تحصیل کرده ترین ها، شده است. سرانجام، نا‌ امنی‌ شغلی‌ به مثابه یکی‌ از ابزار‌های اصلی‌، برای تسلیم نیروی کار به خواسته‌های اربابان و سودآوریشان، گسترش پیدا کرده است.

فقر و فلاکت بیشتر برای طبقه کارگر

با اینهمه، تمامی‌ این عوامل برای احیای اقتصاد تولیدی، کار و دستمزد، کافی‌ نبوده است، سوداگری مالی تنها چیزی بوده است که با سرازیر شدن اقیانوسی از پولهای دولتی به بانکها، شرکت‌های بیمه و مراکز صنعتی، تقویت شده است. بدین سان، از کارگران و اقشار تهیدست جامعه، برای پر کردن کسری بودجه های دولتی، که از نیاز به نجات موسسه‌های مالی بوجود آمده، فداکاری‌های بیشتری طلب میشود. یونان، دراماتیک‌ترین مورد در این خصوص است، اما مطمئناً تنها مورد نبوده و نه خواهد بود.
بین سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ ، میزان بیکاری در همه جا افزایش یافت، به خصوص در اقتصاد‌های پیشرفته. بنا بر آمار رسمی‌، تعداد کارگران شاغل اما “در معرض خطر سقوط به فقر” به ۲۱۵ میلیون نفر افزایش یافت و در این مدت، ۱۰۰ میلیون نفر نیز به ۱/۵ میلیارد “کارگران آسیب پذیر” اضافه شدند، یعنی‌ کسانیکه با شغل‌های نا‌ امن و با حداقل دستمزد، معاش میکنند. این تصویر تیره، تغییر نخواهد کرد و وجود چند فرصت شغلی‌ ناچیز در جهان، الگوی حاضر را عوض نخواهد کرد. در هر صورت، چه احیای اقتصادی صورت بگیرد و چه نگیرد، بیکاری فعلی‌ دوباره جذب نخواهد شد. برای آنانیکه هنوز به صف بیکاران پرتاب نشده اند، آینده، تنها، استثمار بیشتر، کار سخت تر و نا‌ امنی‌‌های اجتماعی را به ارمغان خواهد آورد، به عبارت دیگر چوب جدیدی به چوب‌های دیگری که در دهه‌های گذشته به آستین مان فرو رفته‌اند، اضافه خواهد شد.
در مواجه با تمامی‌ اینها، پاسخ طبقه کارگر تا مقطع حاضر، عمدتاً ناکافی بوده است. دلیل, بهبود و بازسازی پراکنده و ضعیف اقتصادی را، باید در این موضوع جستجو کرد ؛ تشدید بهره کشی‌، اکسیژن بیشتری را برای بدن بیمار سرمایه‌ داری مهیا کرده است.

پاسخ طبقه کارگر تا مقطع حاضر

مطمئناً، نمونهای قابل توجهی‌ از مبارزه طبقاتی را مشاهد کرده ایم، البته از نوع پراکنده آن، که نتوانسته به اتحاد بخش‌های وسیعتری از طبقه بیانجامد و در جاها ئیکه اعتصابات شکل گرفته اند، به خواستهای فوری, صرفاً اقتصادی در تقابل با کمپانی ها محدود شده اند. به دلایل نه چندان کم اهمّیت ( فعلاً ً، حداقّل در غرب) ، وجود تامین‌های دولتی، که لبه تیز بحران را کند کرده، باعث شده در هیچ موردی مکانیسم‌های سرمایه‌ داری مورد سوال قرار نگیرد.
حتی در موارد غیر معمول مبارزه ( آدم ربایی کارفرمایان و یا رفتن به پشت بام کارخانه ها) در قیاس با نوع معمول, پراتیک اتحادیه ای، هیچ نقد رادیکالی از اتحادیه‌های صنفی، که در اکثر موارد رل, اصلی‌ کمک به اربابان را، برای حمله به سطح معیشت طبقه کارگر، بازی میکنند، و در حال حاضر، برای اصلاح سرمایه‌ داری, بحران زده مشغول توهم پراکنی اند، نبوده است.
چیزی که غایب است (حد اقل در غرب) لکوموتیو قدیمی‌ مبارزه طبقاتی (کارخانه بزرگ) می‌باشد. امروزه طبقه کارگر پراکنده است و مدتی‌ است که از هویت طبقاتی و امید به جایگزینی سرمایه‌ داری (پس از فروپاشی کمونیسم جعلی اتحاد جماهیر شوروی) را، از دست داده است. طبقه کارگر طعمه گیجی جنبش‌های خلقی با کاراکتر نژاد پرستی‌، مثل جبهه ملی‌ در فرانسه، بریتانیا و یا ایتالیا، که مشکل را در ضعیف‌ترین بخش طبقه، یعنی‌ مهاجرین میدانند، شده است. تمامی‌ شرارت‌های اجتماعی که به دلیل شرایط رو به تزاید ناامنی اجتماعی، به وجود می‌‌آیند، مکانیسم‌های کنترل سرمایه داری را هر چه بیشتر، محکم و تقویت میکنند. حتی وقتی‌ که کارگران، سیاست‌های بورژوازی را، با عدم شرکت در انتخابات رد میکنند، این را با یک سازماندهی انجام نمیدهند، بطوریکه بایکوت انتخابات، جهت ضد سرمایه داری را به خود نمیگیرد.

راه برون رفت

با اینهمه، راه برون رفت از این وضعیت اسفناک وجود دارد. در یونان بعنوان مثال، طبقه کارگر نشان داد که میشود بر علیه بدتر شدن, شرایط عمومی‌ زندگی‌ که توسط اربابان، حکومت‌ها و سوداگران مالی‌ اعمال میشوند، اعتراض کرد. کارگران یونانی پایه گذار یک حرکت با ارزش، به شکل مقاومت آنی‌ شدند که حتی رسانه‌های بورژوازی نتوانستند مانع از درز خبری آن شوند. کارگران در همه کشور‌ها باید از نمونه یونان درس آموزی کنند که میشود به حملات سرمایه داری، با در نظر گرفتن ویژگی‌‌های محلی، به مقابله برخاست. ما احتیاج داریم که قدم‌های بیشتری برای وحدت طبقاتی و آگاهی‌ برداریم. ما به نظام دیگری برای جایگزینی نظام سرمایه داری نیازمندیم. ما به احیأ مبارزه در ریشه ای‌ترین سطوح، خود سازمان دهی‌ در خارج از هر چهار چوب سرمایه‌ داری، فعالیت در بیرون و در جهت مخالف اهداف اتحادیه ها، و خارج از جّو خفه کننده محدودیت‌های جدال‌های صنفی، که توسط بدنه‌های مستقل بر پایه نظارت دموکراسی مستقیم هدایت میشوند، نیازمندیم.
احیأ چنین مبارزه طبقاتی، باید توسط حزب انقلابی بین المللی رهنمون شود که خود را به مطالبات دفأعی محدود نمی کند، بر عکس فراتر از آنها، با مطرح کردن مسائل اساسی‌ و پایه ای، ماهییت وجودی سرمایه‌ داری را زیر سوال میبرد. این، همچنین به معنای مخالفت با جنگ‌های امپریالیستی با شکست طلبی انقلابی نیز، می‌باشد.
در کارخانه‌ها، در محیط‌های کاری و تجمع‌های محلی، ما نیازمندیم که بر علیه گستاخی و بربریت طبقه سرمایه‌دار، برای یک جهان متفاوت و بهتر مبارزه کنیم.
ماه مه‌ ۲۰۱۰
گرایش کمونیست انترناسیونالیستی

0 نظرات: