طبعا تاكنون آثار بسياري پيرامون نقد آراي لنين از سوي منتقدان غربي نظير كارلكائوتسكي، آنتونيوگرامشي، گئورگي پلخانف، رزا لوكزامبورگ، ميلوان جيلاس و تا همين اواخر آلن بديو منتشر شده است و شايد (اگر خرده انتقادات كساني چون انور خامهاي، عنايتالله رضا و محمد پروين تنكابني را ازجمله نقدهاي اثرگذار در حوزه ماركسيسم انتقادي ارزيابي شود) بتوان گفت كه نقد لنينيسم در ايران وجود داشته است، اما به جرات ميتوان مدعي شد كه تا پيش از مصطفي شعاعيان پژوهش بايستهايي توسط انديشهورزان چپ ايران پيرامون نقد آموزههاي لنينيستي از منظر چپ انتقادي صورت نگرفته بود تا اينكه سرانجام او با ايجاد تشكيك در نظريه انقلاب سوسياليستي لنين، سرنوشت محتوم پيروي از آن، بدون در نظر داشتن دموكراسي سوسياليستي را شكست ارزيابي ميكند و چنانكه در ادامه شاهد خواهيم بود، براساس روش پژوهش رفتارگرايانه، آراي لنين را در عرصه تاريخ كنشهاي سياسي اين نظريه، به محك آزمون گذاشته، امكانهاي ناكارآمدي اين پارادايم را متذكر ميشود. مصطفي شعاعيان تسلط بسياري از لحاظ تئوريك بهموضوع مورد نقدش داشت. او بدون اطلاع از سير تحولات متفكران اروپايي و تنها با مطالعه منابع اندك موجود، بدون دانستن زباني غير از فارسي و تنها با دسترسي به منابع دستچندم به مجموعه آراي مشابه متفكران منتقد لنينيسم در اروپا (موسوم به چپ نقاد) رسيده بود.
اين نكته در سرسخن سرويراستار نشر مزدك بر كتاب انقلاب شعاعيان مورد اشاره قرار گرفته است. نكته مهم ديگر اينكه اساسا درميان چپ ايراني آثار تئوريك چنداني پيرامون مساله انقلاب كمونيستي بهچشم نميخورد و عمدتا اندك آثار موجود با محوريت انقلاب تنها به شرايط و استراتژيهاي مبارزه و تاكتيكهاي انقلابي و در كل، ايجاد تحولي بنيادين در زيرساختها و روبناهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... ميپردازد،
اما شعاعيان تنها كسياست كه بهشيوهاي علمي و تئوريك تفاوت ميان شرايط انقلابي و شرايط پس از وقوع هر انقلاب را در نظر ميگيرد. او بهدرستي دريافته بود كه تحولات انقلابي تنها در يك محدوده زماني بهوقوع ميپيوندند و پايدار نيستند از اين حيث «اگر تحولات ناشي از انقلاب نتواند به دگرگونيهاي عميق در باور جامعه انقلابي منجر شود پس از دورهاي هريك از آحاد جامعه بهخاستگاه طبقاتي و اجتماعي خود برميگردند.» وي با نگاهي كلاننگر بيشاز هرچيز، نگران شرايط پس از انقلاب است آنگاه كه شور و شعار فرو مينشيند و جامعه در پس انقلاب نيازمند حيات و زندگي است، بايد از پس خواستههاي عمومي برآمد وگرنه انقلاب به آنارشيسم دگرديسه ميشود. بخش عمدهاي از آثار شعاعيان به نقد لنينيسم و تبعات پيروي اردوگاه چپ ايراني از مدل كمونيسم ارتدكس روسي اختصاص دارد. وي در بخش عمدهاي از آثارش صراحتا لنينيسم را انحراف از انديشه ماركس دانسته و حتي انقلاب اكتبر1917 را نهيك انقلاب«خودبهخودي» بلكه «كودتايي نظامي
- سياسي» ارزيابي ميكند. بيش از اينها آنچه كه آراي شعاعيان را جالب توجه ميكند اين است كه وي بهعنوان يك متفكر ايراني تنها كسي بود كه در برابر آرايي ايستاد و به نظريهپردازي منتقدانه پرداخت كه در عصرش بهشدت و حتي بهشكلي آيينهوار مورد پرستش قرار ميگرفت. از اين حيث، شعاعيان در نوشتار پيشرو بهمثابه يك متفكر منتقد مورد بازخواني و بازانديشي قرار ميگيرد. وي زماني به مخالفت با آرا و انديشههاي لنين برخواست كه حتي صورت مسالهاي كه طرح كرده بود براي ديگر مبارزان همعصرش (چه قايلين به مبارزه حزبي و چه چريكهايي كه به مشي مسلحانه باور داشتند) قابل درك نبود. البته اين امر به صرف مخالفت او با حوزههاي مسلط چپ معاصرش اهميت ندارد؛ چرا كه در همان زمان چنانكه پيشتر نيز عنوان شد، بسياري در مذمت چپ سخن ميراندند و تبليغات رسانههاي دولتي، نظريهپردازان حاكميت، مذهبيون، انديشهورزان سرمايهداري، ناسيوناليستها و... بسيار رسا بود اهميت شعاعيان از اين جهت است كه با تلاش او، در فضاي فكري و سياسي آن زمان، چپ از نگاه چپ مورد واكاوي و نقد قرار ميگيرد. در واقع موضوع اين است كه شعاعيان، در عين سمپاتي به انديشه ماركسيسم، دست به نقد رويكردهاي عيني و ملموس وارثان اين انديشه زد و چنانكه از فحواي كلام و نوشتارهاي سياسي او برميآيد. نقد اصلي او در وهله اول اغلب متوجه قرائتي است كه لنين از ماركسيسم داشت و در ادامه سرسپردگي چپ ايراني به اين قرائت را مورد انتقاد قرار ميدهد. يكي از وجوه مميزه اين متفكر نقاد ايراني، رويكرد نقادانه او به انديشه و كنش انقلابي لنين و در عين حال برداشتهايي گاه كاملا متفاوت از مفهوم انقلاب در نظر ماركس است. شعاعيان چريك و متفكر معاصر چپ در دورهاي به نقد انديشههاي لنين ميپردازد كه او در ميان چپآييني بدل به بت و خدايگاني بيبديل شده است. او در نقد خود بهشكلي نظاممند در ضمن نگارش مهمترين اثرش يعني «انقلاب» فهم لنين از انديشه انقلابي ماركس را بهچالش ميكشد. او در كتاب انقلاب و مجموعه نوشتارهايش تئورياي را سامان ميدهد كه به باور خودش بخش عمدهاي از مختصات انقلاب، جامعه انقلابي و حيات اجتماعي پس از انقلاب در آن بهتصوير كشيده شده است. با اينكه در خارج از كشور آثار او توسط انتشارات مزدك در هزار نسخه منتشر و خريداري ميشد، اكثريت قريب به اتفاق جزمانديشان همچنان در پوستههاي سنگين خود باقي ماندند و كمتر كسي به نگرش نقادانه او روي ميآورد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر