پیشگفتار
مصاحبههائی که میخوانید گفت و گوئی است با سه تن از اعضای اتحادیهٔ عمومی زنان یمنی. این گفت و گوها در ماه دسامبر سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۶) صورت گرفته، در طی یک سفر تحقیقاتی که برای بررسی و آگاهی بهچگونگی تغییر وضع زنان، پس از استقلال در سال ۱۹۶۷، در جمهوری دموکراتیک خلق یمن (ج - د - خ - ی PDRY) انجام گرفته بود. مصاحبهگر ماکسین مولینو (Maxine Molyneux) است. نخست مختصر آگاهیئی در باب کشور یمن جنوبی مفید خواهد بود.
یمن جنوبی که رسماً جمهوری دموکراتیک خلق یمن خوانده میشود، در گوشهٔ جنوب غربی شبه جزیره عربی واقع است. مساحت آن ۱۱۲۰۰۰ میل مربع (در حدود یک پنجم مساحت ایران) و ۱٫۸ میلیون نفر جمعیت دارد، بیش از دویست و پنجاه هزار نفر در مناطق شهری اطراف بندر عدن زندگی میکنند و بقیه در درّههای سیلابی و در طول سواحل، در هکدههای ماهیگیری پراکندهاند. یمن جنوبی بسیار فقیر و درآمد سرانهٔ آن در حدود ۵۰ پوند (حدود۷۰۰تومان) است. این سرزمین منابع طبیعی قابل ملاحظهئی ندارد، و بهعلت این که حاضر بهرها کردن برنامهٔ توسعه سوسیالیستی نیست از همسایگان ثروتمند عربی خود نیز کمکی دریافت نمیکند.
پس از استقلال سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶) رهبری این کشور با جبههٔ آزادیبخش ملّی (NLF) است که خود را متعهد بهاهداف مارکسیسم - لنینیسم میداند. این جبهه در اکتبر سال ۱۹۷۸ نامش را بهحزب سوسیالیست یمن تغییر داد. سیاستهای اجتماعی و سیاسی گوناگونی که جمهوری دموکراتیک خلق یمن اتخاذ کرده است موقعیت زنان را در مناسبات اجتماعی و اقتصادی تحکیم میبخشد. اتحادیهٔ زنان یمنی هم با حزب و هم با سازمانهای دولتی ارتباط دارد. سازماندهی اتحادیهٔ زنان مانند اتحادیههای کارگری، اتحادیههای دهقانی و سازمانهای دانشجوئی و جوانان است. این سازمانها توسط حزب و زیر نظر رئیس سازمانهای تودهئی که عضو کمیتهٔ مرکزی بوده و سیاست آن را دنبال میکند، رهبری میشود. اعضای اتحادیهٔ زنان در ادارات مهم حزب و دولت دست کم یک عضو بهعنوان نماینده دارند.
متن زیر برگردان مختصر شدهئی است از مصاحبهٔ ماکسین مولینو با سه تن از زنان یمن جنوبی. در این شماره گفت و گوی ماکسین مالینو را با آیدایفائی میخوانید.
مصاحبه با آیدایفائی: مبارزات آزادیبخش
م: ممکن است از دورهٔ قبل از استقلال (۱۹۶۷) آغاز کنیم؟ در آن زمان فعالیت سیاسی زنان چگونه و تا چه حدّ بود؟ چه نوع سازمانهای زنان وجود داشت؟
ی: مراحل مختلف مبارزات زنان کشور ما با پروسهٔ انقلابی جامعه ما همپا بوده و سازمانهای زنان خود را در رابطه با فرایند اصلی سیاسی توجیه میکردند و در واقع بازتابی از جریان جنبش انقلابی در سطح اجتماع بود. برای مثال نخستین سازمانهای زنان در دههٔ ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ توسط انگلیسیها بوجود آمد. بعد این سازمان جای خود را (دست کم در عدن) بهیک کلوپ دستراستی بنام کلوپ زنان عدن داد که توسط زنان ثروتمند از خانوادههای سرمایهدار اداره میشد. و سرانجام در دههٔ ۱۹۵۰ بود که جامعهٔ زنان عرب تأسیس شد. این جامعه با جنبش ناسیونالسیتی که بههنگام بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ گسترش یافت ارتباط داشت. سازمانهای زنان ما بیشتر سازمانهای سیاسی بود تا سازمانهای زنان.
م: فکر میکنم شما زمانی عضو جامعهٔ زنان عرب بودید. ممکن است شمهئی دربارهٔ زمینهٔ طبقاتی اعضای این سازمان بگوئید؟ و این که آیا هیچگاه این سازمان درپی جدائی از جنبشهای ناسیونالیستی عرب بود تا تبدیل بهیک سازمان مستقل شود؟
ی: نه، هرگز. این امکانپذیر نبود، چرا که بیشتر اعضاء عضو احزاب سیاسی بودند. در مورد زمینهٔ طبقاتی اعضاء، باید بگویم که همگی بورژوا بودند. رهبران سازمانها اکثراً از بورژوازی بزرگ و متوسط و اعضای آن از بورژوازی متوسط و خرده بورژازی بودند. رهبر سازمان از خانواده قدرتمند عدنی بود که مالک تعداد زیادی خانه، مغازه و هتل در عدن بودند. اینها عناصر رهبری بودند ـ همگی خانهدار و بین سنین سی تا چهل. اعضاء سازمان جوانتر بودند و در نتیجه آماده برای پذیرش اندیشههای نو و مترقی.
م: در جبههٔ آزادیبخش ملی نیز بخش زنان وجود داشت. ممکن است دربارهٔ فعالیتها و تعداد اعضاء آن صحبت کنید؟
ی: متأسفانه آماری در دست نیست. زنان اگر همسران یا اعضای خانوادههاشان در جبههٔ آزادیبخش ملی فعالیت میکردند، بعضویت جبهه در میآمدند، و پیوسته تعداد هواداران از اعضاء بیشتر بود، و رویهمرفته شاید در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ زن در مبارزات آزادیبخش فعالیت میکردند. بخش زنان جبههٔ آزادیبخش ملی بلافاصله بعد از آغاز انقلاب در سال ۱۹۶۳ تأسیس شد. رهبر خاصی وجود نداشت، و بطور مشترک تحت رهبری جبههٔ آزادیبخش ملّی سازماندهی شده بود. امّا کار سیاسی برای زنان دشوار بود. ما دو جبههٔ مبارزه داشتیم، یکی بر علیه قواعد اسارتبار و سنن ارتجاعی و دیگری مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران استعمارگر انگلیس. رهبران مذهبی در عدن علیه فعالیتهای زنان سخنرانی میکردند. ما زنان عضو جبهه بهمساجد میرفتیم و سعی میکردیم با مخالفان مباحثه کنیم. ما هم چنین میکوشیدیم خانوادههایمان را متقاعد سازیم که مبارزهٔ زنان نیرومندترین بخش مبارزات سیاسی اجتماعی است. آنها نمیپذیرفتند که دخترانشان نیمه شب بعد از میتینگهای سیاسی بهخانه بیایند چنانکه اگر دیر بهخانه میآمدیم درها را بهرویمان قفل میکردند.
م: آیا زن و مرد، در میتینگهای سیاسی که توسط احزابِ ناسیونالیست سازماندهی میشدند، مجزا بودند؟
ی: البته گاه بهضرورت میتینگهای سیاسی بخش زنان سازمان آزادیبخش ملی فقط برای زنان بود، امّا میتینگهای مشترک نیز برپا میشد که زنان در آنها فعّالانه شرکت میکردند.
م: زنان چه نوع کارهای سیاسی در جبههٔ آزادیبخش ملی انجام میدادند؟
ی: دامنه فعالیتها گسترده و گوناگون بود، و بستگی باین داشت که در عدن باشند یا در روستاها. در شهر فعالیتها بیشتر سیاسی بود تا نظامی. برای نمونه زنان تظاهرات بهراه میانداختند، برای طرفداری از سندیکاهای کارگری فعالیت میکردند، یا بر علیه تبعیضاتی که انگلیسیها در برنامهٔ آموزشی مدارس قائل میشدند، مبارزه میکردند، هم چنین مدارک، اعلامیه و جنگ افزار، مخصوصاً نارنجک دستی قاچاق میکردیم، چون در اوائل ما را بازرسی نمیکردند. امّا در عدن زنان در متن مبارزات مسلحانه درگیر نبودند. اگرچه در روستاها در نبرد شرکت میکردند، که بعلت شرایط اجتماعی زنان در روستاها طبیعی بود. برعکسِ زنان شهری، در روستاها زنان چادر بسر نمیکنند در نتیجه آزادترند و بهکارهای سخت عادت دارند. اگرچه برطبق سنت زنان سلاح نداشتند، ولی در دوران مبارزاتِ انقلابی سلاح بدست گرفتند و بسیاری از آنان در نبرد شهید شدند. غالباً زنان برای همسران و یاران چریک خود غذا میبردند و هنگامی که نبرد بطور جدی و گسترده درگرفت، آنها هم در این نبرد درگیر شدند، سلاح بدست گرفتند و جنگیدند. حتی یک رهبر معروف زن وجود داشت بنام دَعرا و دیگری بنام حدیقهالهوشابی. دعرا از ردفان (محلی که نخستین پایگاه چریکی در آنجا بهوجود آمد - م.) بود و هنوز زنده است، اما حدیقه کشته شد.
م: نظر زنان جبههٔ آزادیبخش ملی دربارهٔ رهائی زنان چه بود؟
ی: در آغاز پیشنهاداتی را که اتحادیهٔ زنان مطرح میکرد با مخالفت عناصر ارتجاعی و جناح راست حکومت، روبرو میشد. در ماه مارس سال ۱۹۶۸ که جناح راست حکومت کوشید که جناح چپ را برکنار کند و گروه بسیاری از زنان همراه با رفقای مرد زندانی شدند، تا اینکه جنبش عمومی ۲۲ ژوئن ۱۹۶۹ جناح چپ را بهقدرت رسانید. آنگاه موقعیت زنان تحکیم یافت.
م: بهنظر شما دستاوردهای اصلی انقلاب در رابطه با موقعیت زنان کدامند؟
ی: بسیارند! اولین دستاورد ما، قانون اساسی جدید سال ۱۹۷۰ بود که بهزنان حقوق مساوی در مقابل قانون، آموزش و پرورش و خانواده میداد و هم چنین بهزنان در شورای عالی خلق، (عالیترین رکن قانونگذاری دولت) امکان عضویت میداد. درحال حاضر در این شورا چهار زن بعنوان اعضاء اصلی و ۲ زن بعنوان عضو علیالبدل شرکت دارند. در کمیتهٔ مرکزی هفتاد نفره چهار زن عضویت دارند و اگرچه در هرم حاکمیت کنونی زنان هنوز فقط سهم کوچکی را دارند ولی باید بخاطر داشته باشید که تا پیش از انقلاب در کشور ما زنان هرگز در سیاست شرکت نداشتهاند. قوانین مترقی بسیاری نیز در رابطه با موقعیت زنان تصویب شده است که مهمترین آنها تصویب قانون خانواده در سال ۱۹۷۶ است و در قانون کار، اصل دستمزد مساوی و حقوقِ مربوط بهزایمان نیز برای زنان در نظر گرفته شده است. زنان در کشور ما حق برخورداری از حداقل ۵۰ روز و حداکثر ۷۰ روز مرخصی با حقوق برای زایمان را دارند. بعلاوه ما علیه بیسوادی همگانی مبارزه کردهایم و کوشیدهایم تا نوزادگاه تاسیس کنیم و موقعیتِ زنان روستائی را با اجرای تقسیم اراضی و ایجاد شرکتهای تعاونی بهبود بخشیم. اینها گامهای نخستین است که در راه آزادی زنان و اعاده شخصیت واقعی آنها برداشته شده چه بهاعتقاد ما برای شناخت سطح پیشرفت و ترقی در هر جامعهئی میتوان بهموقعیتِ زنان آن نگاه کرد.
م: این دگرگونیها بویژه آنها که در قانون خانواده گنجانده شده، برخی از امتیازات مردان را سلب خواهد کرد. آیا در این زمینه شما با مخالفتهائی از سوی آنان روبهرو شدهاید؟
ی: در سراسر جهان مردان در مقابل این دگرگونیها مقاومت کردهاند. ستم زنان منشاء تاریخی دارد. این ستم با مالکیتِ خصوصیِ ابزار تولید آغاز گشت. قبل از آن زنان رؤسای خانوادههای خود بودند، ولی از آن هنگام مردسالاری تاریخی پدید آمد هم چنین مردان امتیازاتی در آموزش و پرورش داشتهاند و فرصت یافتهاند تا در خارج از خانه و کشور خود کار کنند و از این فرصتها تجربیات زیادی بیاموزند. ولی ما مخالف این عقیده هستیم که بین زنان و مردان ما تضادی وجود دارد. ما مخالف شعارهای بورژوائی هستم که میگویند، زنان میبایست بطور جداگانه مبارزه کنند. چرا که مبارزهٔ آنها از مردان جدا و یا علیه آنهاست. البته شاید گمان رود که مردان در ادبار و اسارت زنان سهیم بودهاند ولی مسلماً علت اصلی نیستند. زیرا که آنان نیز تحت حاکمیت فئودالی و قبیلهئیِ جامعه بودهاند. وقتی که ما اعلام میکنیم که میخواهیم با مردان مساوی باشیم، میخواهیم که در حقوق با آنها مساوی باشیم. در جامعههای توسعه نیافته، مردان نیز عقاید واپسگرایانه دارند و ما در این مورد مساوات نمیخواهیم. ما باید برای زدودن آثار مهلک روابط اجتماعی عقبافتاده مبارزه کنیم. و این روابط بسیار پیچیده هستند. ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که مردان یکشبه عقاید خود را نسبت بهزنان تغییر دهند. آنان زیر سلطه اوهام و عقایدی هستند که از قرنها انحطاط و عقبافتادگی بهارث بردهاند و بدین سبب است که هرگونه درخواست تساویطلبی راستین را رد میکنند. حالا ما بهزندگی با یک نقطه نظر جدید و طرز دیگری مینگریم. برخلاف اغلب کشورهای عربی و افریقائی، ما معتقدیم که تا زمانی که زیربنای اقتصادی تغییر نکند، تساوی واقعی با مردان وجود نخواهد داشت. و در ضمن باید یک پروسهٔ کامل آموزشی برای زنان و مردان وجود داشته باشد.
م: پس شما بهوارد شدن زنان در امر تولید بهمنظور رهائی آنان متکی نیستید؟ در حاشیه برداشت من از سیاست دولت و حزب در اینجا این بود که شما تأکید زیادی بر وارد شدن زنان در امر تولید، بهمنظور رهائی آنان، دارید - آیا این چنین است؟
ی: بلی، اما بر اساس تجاربمان دریافتهایم که بهاین سادگی نیست که هنگامی که زنان کار کنند، با مردان مساوی هستند. این امر ممکن است که بهیک زن در زندگیش کمک کند، ولی این بدان معنی نیست که عقاید و افکار او تغییر میکند. بنابراین عنصر آموزش در زندگی اقتصادی بسیار مهم است. نکتهٔ اصلی مشارکت در توسعهٔ کشور، اقتصاد، جامعه و آگاهی مردم است. وقتی این مسائل انجام گرفت هدفهای دیگر تحقق خواهند یافت. ما با شعارهائی که در بعضی از کشورهای عربی و کشورهای جهان سوم که یا علیه حجاب یا دادن حق رأی بهزنان، داده میشدند مخالفیم. اینها مسائل ثانوی هستند. رهائی زنان مستلزم وجود یک رژیم انقلابیِ مترقی است و یک چنین رژیمی در اینجا وجود دارد و ما خواهیم توانست، در مقایسه با جنبشهای زنان در بقیهٔ دنیای عرب بهدستاوردهای زیادتری در مدتی کوتاهتر دست یابیم.
جمعیت، درگیر یک رُل متضاد شدهاند. از یکطرف اصرار دارید که آنها بهاستخدام درآیند و از طرف دیگر آنان را تشویق بهداشتن خانوادههای بزرگ برای رسیدن بههدف خود میکنید.
ی: این مسئله بسیار مهم است و یکی از بزرگترین مشکلات ما میباشد. یکی از مهمترین مسائل ما نگهداری کودکان، هنگامی که زنان کار میکنند، میباشد. ما معتقدیم که موفقیت در واداشتن زنان بهکار تضمین نخواهد شد مگر اینکه کوشش عظیمی برای بوجود آوردن کودکستان و غذاخوری، هم در بیرون و هم در درون محل کار، بعمل آید. اکنون ۱۷ کودکستان در جمهوری دمکراتیک خلق یمن وجود دارد که بعضی از آنها در خارج عدن میباشند، ولی اینها کافی نیستند و غذاخوریها هم تازه در حال تأسیس شدن در کارخانهها میباشند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر